"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
"ɪᴛ ᴘᴀꜱꜱᴇᴅ ᴀɢɪɴ 1"
part: ۲۸
"ویو جونگکوک"
کوک: خب؟!
دستشو رو چشماش گذاشت و ما....وند
نادیا: خوایممیاد.......اینجا سرده مگه خرسه قطبی که تو این هوا سردت نیست؟
کوک: به به زبون درازیت هنوز پایداره
جوابی نداد
لیوانو از تو دستش گرفتم
که یه دفعه انگشتاشو دوره لیوان سفطکرد
نادیا: این دهنیِ منه ...
کوک: خب!؟
لیوانو کشیدم که این دفعه گیر نداد
لیوان و پر کردم و سر کشیدم
فک کنم همینقدر برام بس باشه
به تاج تخت تکیه دادم
نادیا: بیرون بارون میادد سردهه ببند دره اون بی صاحابوووو
پوزخندم داشت به خنده تبدیل میشد
تعنه امیز گفتم:
_ سردته!؟
نادیا: نه پس
کوک: یادته یبار تو حیاطگرمت کردم؟!
نادیا: اره...
بیا بغلمدوباده گرم شی
دقیقا عین بچه کوجیکایی شده بود که با شکلات گول میخورن حرفتو گوش میدن، حتی قیافش و لحن حرفاش
بلند شد و نزدیکم نشست
رو پاهام نشوندمش
کوک: خب خانوم کوچولو ...
نادیا: خب
با کنترل رادیاتورا که حداقل یکم اینجارو گرم میکردن خاموش کردم
کوک: الان کاری میکنم از حرارت التماسم کنی
نادیا: هوم!؟
دستم و از هودیش رد کردم رو شکم و کمرش کشیدم
نادیا: هعی شازده حد خودتو بدون
ابرو هام بالا پرید
دستمو سمت بالاتنش بردم
کوک: اگه ندونم...؟!
این مگه نگفت حرف گوش میکنم!؟
نادیا: هعییییی
کوک: دختر خوب بزار گرم شی دیگه
یه دستم کنار س ___نش و یه دستم کنار کمرش ، به حرکت درامد
ل___ پاینشو داد جلو و با کیوت ترین حالت ممکن گفت:
_ تو داری ازیتم میکنی،مامانم گفته بود کسی اجازه نداره به جاهایه خصوصیم دست بزنه
کوک: اره دختر خوب ، هر کسی جز من چون الانکه مامانت نیست ، من باید ازت محافظت کنم
نادیا: واقعا!؟
کوک: بت قول بدم باور میکنی؟
نادیا: اره
کوک: قول میدم از این دختر کوجولو محافظت کنم ...نزارم کسی بش دست بزنه ...حله؟
نادیا: ارههه
واقعا نمیتونستم پشم از ل____ایی که جلو چشمم یودن چشم بردارم
دیگه طاقت نیاوردم سرشو نزدیک خودم کردمو بین ل.....ام گرفتم
هیچ اعتراضی نداشت
اروم جامو باش عوض کردم
نمیخواستم ازیت بشه
واقعا نمیدونم چرا
سری هودیو از تنش دراوردم
و بعدم شلوارکشو
الان فقط لباسه ...ز... تنش بود
روش خ....زدم
ل....امون دوباره با هم بر خورد کرد این دفعه
دستم رویه دخ....ونگیش گذاشتم ...چون حصله و تحلمل نداشتم از اینجا تح....ک کردنشو شروع کردم
دستِ دیگم رو ب...ش کشیده میشد
خیلی سری یخیه تنش به گرما و خیس تبدیل شد
part: ۲۸
"ویو جونگکوک"
کوک: خب؟!
دستشو رو چشماش گذاشت و ما....وند
نادیا: خوایممیاد.......اینجا سرده مگه خرسه قطبی که تو این هوا سردت نیست؟
کوک: به به زبون درازیت هنوز پایداره
جوابی نداد
لیوانو از تو دستش گرفتم
که یه دفعه انگشتاشو دوره لیوان سفطکرد
نادیا: این دهنیِ منه ...
کوک: خب!؟
لیوانو کشیدم که این دفعه گیر نداد
لیوان و پر کردم و سر کشیدم
فک کنم همینقدر برام بس باشه
به تاج تخت تکیه دادم
نادیا: بیرون بارون میادد سردهه ببند دره اون بی صاحابوووو
پوزخندم داشت به خنده تبدیل میشد
تعنه امیز گفتم:
_ سردته!؟
نادیا: نه پس
کوک: یادته یبار تو حیاطگرمت کردم؟!
نادیا: اره...
بیا بغلمدوباده گرم شی
دقیقا عین بچه کوجیکایی شده بود که با شکلات گول میخورن حرفتو گوش میدن، حتی قیافش و لحن حرفاش
بلند شد و نزدیکم نشست
رو پاهام نشوندمش
کوک: خب خانوم کوچولو ...
نادیا: خب
با کنترل رادیاتورا که حداقل یکم اینجارو گرم میکردن خاموش کردم
کوک: الان کاری میکنم از حرارت التماسم کنی
نادیا: هوم!؟
دستم و از هودیش رد کردم رو شکم و کمرش کشیدم
نادیا: هعی شازده حد خودتو بدون
ابرو هام بالا پرید
دستمو سمت بالاتنش بردم
کوک: اگه ندونم...؟!
این مگه نگفت حرف گوش میکنم!؟
نادیا: هعییییی
کوک: دختر خوب بزار گرم شی دیگه
یه دستم کنار س ___نش و یه دستم کنار کمرش ، به حرکت درامد
ل___ پاینشو داد جلو و با کیوت ترین حالت ممکن گفت:
_ تو داری ازیتم میکنی،مامانم گفته بود کسی اجازه نداره به جاهایه خصوصیم دست بزنه
کوک: اره دختر خوب ، هر کسی جز من چون الانکه مامانت نیست ، من باید ازت محافظت کنم
نادیا: واقعا!؟
کوک: بت قول بدم باور میکنی؟
نادیا: اره
کوک: قول میدم از این دختر کوجولو محافظت کنم ...نزارم کسی بش دست بزنه ...حله؟
نادیا: ارههه
واقعا نمیتونستم پشم از ل____ایی که جلو چشمم یودن چشم بردارم
دیگه طاقت نیاوردم سرشو نزدیک خودم کردمو بین ل.....ام گرفتم
هیچ اعتراضی نداشت
اروم جامو باش عوض کردم
نمیخواستم ازیت بشه
واقعا نمیدونم چرا
سری هودیو از تنش دراوردم
و بعدم شلوارکشو
الان فقط لباسه ...ز... تنش بود
روش خ....زدم
ل....امون دوباره با هم بر خورد کرد این دفعه
دستم رویه دخ....ونگیش گذاشتم ...چون حصله و تحلمل نداشتم از اینجا تح....ک کردنشو شروع کردم
دستِ دیگم رو ب...ش کشیده میشد
خیلی سری یخیه تنش به گرما و خیس تبدیل شد
۳۶.۰k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.