تک پارتی "سیندرلا"
ا.ت که با خوردن چند شیشه الکل که حسابی مست کرده بود تو تاریکی شب قدم برمیداشت توی پارکی که جز خودش کسی پر نمیزد
با قدم های کج و کوله هایی که برمیداشت و چشمایی که فقط به زمین نگاه میکرد به یکی برخورد کرد
که تو همون حالت مستی بدون اینکه سرشو بلند کنه با یه حالت کیوتی لب زد:ایم ساری
مرد بدون اینکه اعتنایی به این قضیه بکنه از ا.ت فاصله گرفت تا خواست ازش دور شه ا.ت از پشت دستاشو گرفت و سرشو بلند کرد و به مرد خیره شد
_چرا خودتو شالو گردن کردی این ماسک و کلاه چیه
مرد باز اعتنایی نکرد اما ا.ت که از مستی نمیفهمید داره چیکار میکنه رفت جلو مرد واستاد کلاه مرد رو از سرش برداشت و گذاشت رو سر خودش
_چه کلاه خفنی
ا.ت نگاهی به چشمای مرد کرد و لب زد:چشمات چقدر آشناست تو کی هستی؟
مرد دید که داره اوضاع خراب تر میشه خواست زودتر از اونجا بره که ا.ت این فرصت رو بهش نداد و ماسک رو از رو صورتش کشید
ا.ت با دیدن چهره ای رو به روش حسابی حیرت زده شده بود
_جونگکوک!
_نه نه من از این اسم خوشم نمیاد میخوام کیم گدونگ صدات کنم.
جونگکوک که مات و مبهوت به دختر رو به روش خیره شده بود متعجب گفت:کیم گدونگ؟
+منظورت عن صگه؟
ا.ت لبخندی از رو مستی زد و خودش رو نزدیک تر کرد بهش و دستاشو رو سینه جونگ کوک گذاشت
_سخت نگیر
+هیونگ کجایی که گیر یه خل افتادم!
ا.ت با شنیدن این حرف خنده ملیحی کرد و از جونگکوک یکم دور شد
_من خلم...اگه خل نبودم که اینجا نبودم
افتاد رو زانو هاش و دستاشو گذاشت رو زمین و بلند بلند میخندید و دادی از ناراحتی کشید: من اگه خل نبودم که تنها نبودم.
+ن داداش این واقنی حالش خوب نیست آخر شبی این چه مصیبتی بود!؟(اروم)
جونگکوک که نمیتونست دختر رو تو این پارک خلوت و این مدلی ول کنه بره از بازوی دخترک گرفت بلندش کرد و روی صندلی نشوند خودش هم کنارش نشست به دختر کنارش که حتا اسمش هم نمیدونست خیره شد محو زیبایی ا.ت شده بود دختری که در کنار کیوت بودن زیبا بود
+کسی رو نداری که بیان دنبالت؟من نمیتونم تا آخر اینجا با تو بشینم!
ا.ت برگشت به طرف جونگکوک و به چشماش خیره شد
_اره خب تو جونگکوکی عضو bts معروف!
_نه کسیو ندارم ولی تو برو اینجا وانستا!
جونگکوک که میدید ا.ت با حضور فرد فیمس کنارش بازم مث یه آدم عادی رفتار میکنه باهاش از رو متعجبیش یه لبخندی زد!
+پس همچی آدم هایی هم هنوز وجود دارن!
_که بدبختن؟
جونگکوک خیره خیره به ا.ت نگاه میکرد و میدید واقعا از این دختر های دورش که بیشتر شبیه حشرن خواستنی تره. یعنی باید اینو از دست نمیداد؟
+میخوای خوشبخت بشی؟
ا.ت خنده ای از حرف جونگکوک کرد و لب زد:چیه میخوای خوشبختم کنی؟
+میتونم؟
_ایگوو ایگو ...انگار فقط من مست نیستم این بدبختم مسته..خب ثابت کن!
جونگکوک نمیدونست الان چیکار باید کنه با دستاش صورت دخترک رو قاب گرفت و لباشو گذاشت رو لباش ک آرومی مک میزد ولی جونگکوک انتظار نداشت ا.ت همراهیش کنه!
جونگکوک فاصله گرفت و به نفس نفس افتاده بود
_هعی با نگاه اول فکنم صد دل عاشقم شدی!
+نمیتونم بشم؟
ا.ت از روی صندلی بلند شد و رو به روی جونگکوک واستاد دستشو رو شونه ی جونگکوکی قرار داد و به آرومی لب زد:همه میتونن ولی تو نمیتونی جئون جونگکوک!
_ اوپااا..مرسی که امشب مهمون لبات شدم حسابی خوشمزه بودن اما میدونی دیگه من مستم! پس فردا که از خواب بیدار شم احتمالا یادم رفته ولی خوب بود دمت گرم.
ا.ت بعد از گفتن این حرف به جونگکوک راهشو کشید رفت و جونگکوک خیره به راه رفتنش شد.
این اولین دختری بود که جونگکوک رو این مدلی رد میکرد! ولی ما میزاریم رو حساب مستیش.
+فکر میکرد دارم مسخرش میکنم؟ جونگکوک تو چت شده به خودت بیا.
جونگکوک یه تکونی به خودش داد و کلاه رو از رو صندلی برداشت که یه گوشی زیرش بود اما اون گوشی مال جونگکوک نبود!
خب خب انگار شانس در خونه جونگکوک مارو زده یه بهونه برای یه ملاقات دیگه
جونگکوک ذوقی کرد و لبخند رو لباش پيوند خورد گوشی رو برداشت و گذاشت داخل جیبش
_قراره دوباره ببینمت دختر ولی این دفعه با هوشیاری میبینمت! بزن که بریم.
جونگکوک که کل شبشو با فکر کردن به اون ۱۵ دقیقه صبح کرد دیگه صبری نمونده بود براش ،اون جونگکوکی که قلب همه دخترا رو میلرزوند الان منتظر لرزیدن یه گوشی بود! رو مبل نشسته بود و گوشی رو جلوش رو میز گذاشته بود تا خود دختر به گوشی زنگ بزنه همینطوری نشسته بود و خیره شده بود به گوشی که زمان موعود رسید و بلاخره گوشی زنگ خورد جونگکوک بدون هیچ درنگی زود جواب داد اما..
"سلام چطوری ا.ت کجایی بیا بریم بیرون..
+ا.ت خوابه نمیتونه بیاد..منم دوستشم!
بچه ها چون طولانیه ۳ قسمتش میکنم.
با قدم های کج و کوله هایی که برمیداشت و چشمایی که فقط به زمین نگاه میکرد به یکی برخورد کرد
که تو همون حالت مستی بدون اینکه سرشو بلند کنه با یه حالت کیوتی لب زد:ایم ساری
مرد بدون اینکه اعتنایی به این قضیه بکنه از ا.ت فاصله گرفت تا خواست ازش دور شه ا.ت از پشت دستاشو گرفت و سرشو بلند کرد و به مرد خیره شد
_چرا خودتو شالو گردن کردی این ماسک و کلاه چیه
مرد باز اعتنایی نکرد اما ا.ت که از مستی نمیفهمید داره چیکار میکنه رفت جلو مرد واستاد کلاه مرد رو از سرش برداشت و گذاشت رو سر خودش
_چه کلاه خفنی
ا.ت نگاهی به چشمای مرد کرد و لب زد:چشمات چقدر آشناست تو کی هستی؟
مرد دید که داره اوضاع خراب تر میشه خواست زودتر از اونجا بره که ا.ت این فرصت رو بهش نداد و ماسک رو از رو صورتش کشید
ا.ت با دیدن چهره ای رو به روش حسابی حیرت زده شده بود
_جونگکوک!
_نه نه من از این اسم خوشم نمیاد میخوام کیم گدونگ صدات کنم.
جونگکوک که مات و مبهوت به دختر رو به روش خیره شده بود متعجب گفت:کیم گدونگ؟
+منظورت عن صگه؟
ا.ت لبخندی از رو مستی زد و خودش رو نزدیک تر کرد بهش و دستاشو رو سینه جونگ کوک گذاشت
_سخت نگیر
+هیونگ کجایی که گیر یه خل افتادم!
ا.ت با شنیدن این حرف خنده ملیحی کرد و از جونگکوک یکم دور شد
_من خلم...اگه خل نبودم که اینجا نبودم
افتاد رو زانو هاش و دستاشو گذاشت رو زمین و بلند بلند میخندید و دادی از ناراحتی کشید: من اگه خل نبودم که تنها نبودم.
+ن داداش این واقنی حالش خوب نیست آخر شبی این چه مصیبتی بود!؟(اروم)
جونگکوک که نمیتونست دختر رو تو این پارک خلوت و این مدلی ول کنه بره از بازوی دخترک گرفت بلندش کرد و روی صندلی نشوند خودش هم کنارش نشست به دختر کنارش که حتا اسمش هم نمیدونست خیره شد محو زیبایی ا.ت شده بود دختری که در کنار کیوت بودن زیبا بود
+کسی رو نداری که بیان دنبالت؟من نمیتونم تا آخر اینجا با تو بشینم!
ا.ت برگشت به طرف جونگکوک و به چشماش خیره شد
_اره خب تو جونگکوکی عضو bts معروف!
_نه کسیو ندارم ولی تو برو اینجا وانستا!
جونگکوک که میدید ا.ت با حضور فرد فیمس کنارش بازم مث یه آدم عادی رفتار میکنه باهاش از رو متعجبیش یه لبخندی زد!
+پس همچی آدم هایی هم هنوز وجود دارن!
_که بدبختن؟
جونگکوک خیره خیره به ا.ت نگاه میکرد و میدید واقعا از این دختر های دورش که بیشتر شبیه حشرن خواستنی تره. یعنی باید اینو از دست نمیداد؟
+میخوای خوشبخت بشی؟
ا.ت خنده ای از حرف جونگکوک کرد و لب زد:چیه میخوای خوشبختم کنی؟
+میتونم؟
_ایگوو ایگو ...انگار فقط من مست نیستم این بدبختم مسته..خب ثابت کن!
جونگکوک نمیدونست الان چیکار باید کنه با دستاش صورت دخترک رو قاب گرفت و لباشو گذاشت رو لباش ک آرومی مک میزد ولی جونگکوک انتظار نداشت ا.ت همراهیش کنه!
جونگکوک فاصله گرفت و به نفس نفس افتاده بود
_هعی با نگاه اول فکنم صد دل عاشقم شدی!
+نمیتونم بشم؟
ا.ت از روی صندلی بلند شد و رو به روی جونگکوک واستاد دستشو رو شونه ی جونگکوکی قرار داد و به آرومی لب زد:همه میتونن ولی تو نمیتونی جئون جونگکوک!
_ اوپااا..مرسی که امشب مهمون لبات شدم حسابی خوشمزه بودن اما میدونی دیگه من مستم! پس فردا که از خواب بیدار شم احتمالا یادم رفته ولی خوب بود دمت گرم.
ا.ت بعد از گفتن این حرف به جونگکوک راهشو کشید رفت و جونگکوک خیره به راه رفتنش شد.
این اولین دختری بود که جونگکوک رو این مدلی رد میکرد! ولی ما میزاریم رو حساب مستیش.
+فکر میکرد دارم مسخرش میکنم؟ جونگکوک تو چت شده به خودت بیا.
جونگکوک یه تکونی به خودش داد و کلاه رو از رو صندلی برداشت که یه گوشی زیرش بود اما اون گوشی مال جونگکوک نبود!
خب خب انگار شانس در خونه جونگکوک مارو زده یه بهونه برای یه ملاقات دیگه
جونگکوک ذوقی کرد و لبخند رو لباش پيوند خورد گوشی رو برداشت و گذاشت داخل جیبش
_قراره دوباره ببینمت دختر ولی این دفعه با هوشیاری میبینمت! بزن که بریم.
جونگکوک که کل شبشو با فکر کردن به اون ۱۵ دقیقه صبح کرد دیگه صبری نمونده بود براش ،اون جونگکوکی که قلب همه دخترا رو میلرزوند الان منتظر لرزیدن یه گوشی بود! رو مبل نشسته بود و گوشی رو جلوش رو میز گذاشته بود تا خود دختر به گوشی زنگ بزنه همینطوری نشسته بود و خیره شده بود به گوشی که زمان موعود رسید و بلاخره گوشی زنگ خورد جونگکوک بدون هیچ درنگی زود جواب داد اما..
"سلام چطوری ا.ت کجایی بیا بریم بیرون..
+ا.ت خوابه نمیتونه بیاد..منم دوستشم!
بچه ها چون طولانیه ۳ قسمتش میکنم.
۲۹.۸k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.