رویای اشنا part 14

٪ حالا میفهمین بیاین بالا
÷اوکی
و همراه شوگا و تهیونگ و جونگ کوک رفتیم بالا یعنی طبقه ی سوم که یه در خاکستری رنگ دیدیم وارد اتاق شدیم عجیب و غریب بود یه میز بزرگ وسط اتاق بود و چند تا صندلی هم دور میز بود. روی دیوار هم یه مانیتور بزرگ بود چند تا پروند اونور میز بود.
چشمم به همون پنجره ایی افتاد که از توی حیاط دیدم توی فکر این بودم که چرا ماذو اوردن اینجا که جونگ کوک گفت
_خب بشینین
هممون دور میز نشستیم تهیونگ و شوگا و جونگ کوک اونور میز سمت پرونده ها نشستن و ما هم روبه روشون.

_ خب ما مافیاییم(جدی)

از تعجب داشتم شاخ درمیاوردم یعنی الان چند تا مافیا مارو به فرزند خواندگی گرفتن؟!
☆ اِاِاِ جونگ کوک! اینقدر رک اخهههه
٪اره شوگا راست میگه نمیگی یکیشون سکته کنه؟
+(جیغغغغغغ)
٪بیا دیدی گفتم حالا بیا جمش کن(دست به سینه به صندلی تکیه داد)
÷هوان چی شده؟
+الان شما واقعا مافیاین؟(ذوق)
_اره چطور؟(از ریکشن جونگ هوان تعجب کرده)
+ وایی من همیشه دوست داشتم یه مافیا از نزدیک ببینم
÷ ولی من نه( یکم ترسیده)
٪چرا
÷ببخشید ولی چون ازشون میترسم
٪(لبخند) نگران نباش ما مافیا هستیم ولی نه از اون بداش
☆اره نگران نباشید
÷اخ واقعا؟(خوشحال)
٪اره
...

این پارت شرط نداره❤🫂