🦋 pt:¹² I don't care even if I raise blood
_زنگ خوردن گوشی هوانگ_
(از زبان هوانگ)
وا... این نصف شب کیه
_جواب دادمو گوشیو رو گوشم گذاشتم_
هوانگ: هوممم
جئون: چطوری دوست قدیمی
هوانگ: عایشش مرتیکه... چی میخای
جئون: بابا بزرگت رو نمیخای
هوانگ:.... خیلی... عوضی
جئون: اونجا پارتی گرفتین؟... دخترم هس؟
هوانگ: خفه شو.. مگه من مثل توم
جئون: اوه پسر مستی؟... منم میخام بیام بالا... تو ماشین پوکیدم
هوانگ:«خشکش زد» ت... تو کجای؟
جئون: دم خونتم
هوانگ: شوخی خوبیه
جئون: درو باز کن بینم
هوانگ:«خندیدن از روی حرص» بیا بیا
بلند شدمو رفتم درو باز کنم
ا/ت: عا... چی شده
هوانگ: مهمون داریم
جیهون: عاا.. باشه
ا/ت: وا چش شد؟
جیهون: نمیدونم
(از زبان جئون)
به در تکیه داده بودم
که یدفعه در باز کرد
منم از جام پریدم
هوانگ: اینجا چه گوهی میخوری
جئون: من؟.... اومدم باهات بشینم مشروب بخورم
هوانگ: نمیتونم بزارم
جئون: میدونم دشمنیم ولی.... عه دختر کم دارید؟ کاری نداره که بیارم؟ «چشمک»
هوانگ: برعکس یه دختر داریم...اونم ابجیمونه... اگه بیای تو حق نداری بهش نگاهم کنی
جئون: بچه مثبتا... باشه بابا
هوانگ: گمشو تو
جئون: گگگ
_جئون اومد تو_
(از زبان هوانگ)
باورم نمیشه دارم کسی که بابامو گروگان گرفته رو به خونم دعوت میکنم
(از زبان جئون)
رفتم داخل و از اینکه دشمنم دعوتم کرده لبخندی رو لبم بود
بلند گفتم
جئون: خوش اومدم
_دختره برگشتو بهم نگاه کرد_
تا دیدمش لبخندم محو شد... این همون خدمتکارمون نیست؟ هه این اینجا چیکار میکنه... وایسا اگه اشتباهی باشه... چی... نمیدونستم چی بگم ولی تا خاست دهنشو باز کنه اسمم رو بیاره لب زدم
جئون: میشه بیایی دستشویی رو نشونم بدی؟
ا/ت:.. عا... ب.. باشه
(از زبان ا/ت)
عا رئیس هوانگ، جیهون رو از کجا میشناسه
تا یکم نزدیک رئیس شدم دستمو کشیدو بردم تو دستشویی
جئون: یه کلمه هم نمیگی که پیش من کار میکنی فهمیدی؟
ا/ت: عا... چ... چشم
(از زبان جئون)
از دستشویی بیرون اومدمو سر جاش نشوندمش
(از زبان هوانگ)
وا... این نصف شب کیه
_جواب دادمو گوشیو رو گوشم گذاشتم_
هوانگ: هوممم
جئون: چطوری دوست قدیمی
هوانگ: عایشش مرتیکه... چی میخای
جئون: بابا بزرگت رو نمیخای
هوانگ:.... خیلی... عوضی
جئون: اونجا پارتی گرفتین؟... دخترم هس؟
هوانگ: خفه شو.. مگه من مثل توم
جئون: اوه پسر مستی؟... منم میخام بیام بالا... تو ماشین پوکیدم
هوانگ:«خشکش زد» ت... تو کجای؟
جئون: دم خونتم
هوانگ: شوخی خوبیه
جئون: درو باز کن بینم
هوانگ:«خندیدن از روی حرص» بیا بیا
بلند شدمو رفتم درو باز کنم
ا/ت: عا... چی شده
هوانگ: مهمون داریم
جیهون: عاا.. باشه
ا/ت: وا چش شد؟
جیهون: نمیدونم
(از زبان جئون)
به در تکیه داده بودم
که یدفعه در باز کرد
منم از جام پریدم
هوانگ: اینجا چه گوهی میخوری
جئون: من؟.... اومدم باهات بشینم مشروب بخورم
هوانگ: نمیتونم بزارم
جئون: میدونم دشمنیم ولی.... عه دختر کم دارید؟ کاری نداره که بیارم؟ «چشمک»
هوانگ: برعکس یه دختر داریم...اونم ابجیمونه... اگه بیای تو حق نداری بهش نگاهم کنی
جئون: بچه مثبتا... باشه بابا
هوانگ: گمشو تو
جئون: گگگ
_جئون اومد تو_
(از زبان هوانگ)
باورم نمیشه دارم کسی که بابامو گروگان گرفته رو به خونم دعوت میکنم
(از زبان جئون)
رفتم داخل و از اینکه دشمنم دعوتم کرده لبخندی رو لبم بود
بلند گفتم
جئون: خوش اومدم
_دختره برگشتو بهم نگاه کرد_
تا دیدمش لبخندم محو شد... این همون خدمتکارمون نیست؟ هه این اینجا چیکار میکنه... وایسا اگه اشتباهی باشه... چی... نمیدونستم چی بگم ولی تا خاست دهنشو باز کنه اسمم رو بیاره لب زدم
جئون: میشه بیایی دستشویی رو نشونم بدی؟
ا/ت:.. عا... ب.. باشه
(از زبان ا/ت)
عا رئیس هوانگ، جیهون رو از کجا میشناسه
تا یکم نزدیک رئیس شدم دستمو کشیدو بردم تو دستشویی
جئون: یه کلمه هم نمیگی که پیش من کار میکنی فهمیدی؟
ا/ت: عا... چ... چشم
(از زبان جئون)
از دستشویی بیرون اومدمو سر جاش نشوندمش
۱۰.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.