اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۶۹
[ویو ملودی]
خندید نگاهم کرد.. دختر قد بلند و چشم ابرو مشکی بود..کره ای بود ولی اسمش ترکی
بود...
سوده: من ۲۵ سالمه و کار خاصی انجام نمیدم ..تو ؟
ملودی: ۲۰ سالمه دکتر هستم..به جز این شغلم یک آپارتمان مسکونی دارم ...
با چهره تعجب زده نگاهم کرد
سوده: واوو..از یونا عفریته شنیده بودم که تو تنها بزرگ شدی چطور اینقدر موفق شدی ؟
همه یونا عفریته می شناسن
ملودی: من با مادام یک خانم مهربون که دوتا بچه متعلق به خودش نبود بزرگ کرد زندگی
کردم..اون بچه پسر بود اسمش ادوارد هست.. به ما دوتا از بچگی زبون های مختلف و ...
سخت کار کردن یاد داد ...در نتیجه این شد نتیجه
سوده: واوو..خیلی خوبه... داداشم با تو بد رفتاری می کنه ؟ آخه خیلی خشک و سرده...
وای بد رفتاری ؟ روانی من کتک هم زد
ملودی: رو اعصابش راه رفتم...پس کتکم زد..
تعجب کرد و عصبی شد..دستش مشت کرده بود
سوده: متاسفم ...تو با یونا خیلی فرق داری..خوشگلی..آروم ..و بدون عشوه...
ملودی: ممنون نظر لطفته...
بلند شد و نگاه کلی به اتاق انداخت و گفت
سوده: بیا بریم پایین... دوست دارم بیشتر بشناسمت..
ملودی: حوصله داداشت ندارم...الکی گیر میده..
خندید و دستم گرفت دنبال خودش کشید و به سمت طبقه پایین رفت .. آرتور با لباس راحتی
نشسته بود..و با آیپد کار می کرد نیم نگاهی کرد
آرتور: دستش فشار نده... کبود میشه..
سوده: به تو چه بابا...خیلی پرویی..
آرتور: صدای بچه نشنوم... خنگول با یک فشار ریز هم ، بدنش کبود میشه نکن
سوده دستم آروم تر گرفت
پارت ۶۹
[ویو ملودی]
خندید نگاهم کرد.. دختر قد بلند و چشم ابرو مشکی بود..کره ای بود ولی اسمش ترکی
بود...
سوده: من ۲۵ سالمه و کار خاصی انجام نمیدم ..تو ؟
ملودی: ۲۰ سالمه دکتر هستم..به جز این شغلم یک آپارتمان مسکونی دارم ...
با چهره تعجب زده نگاهم کرد
سوده: واوو..از یونا عفریته شنیده بودم که تو تنها بزرگ شدی چطور اینقدر موفق شدی ؟
همه یونا عفریته می شناسن
ملودی: من با مادام یک خانم مهربون که دوتا بچه متعلق به خودش نبود بزرگ کرد زندگی
کردم..اون بچه پسر بود اسمش ادوارد هست.. به ما دوتا از بچگی زبون های مختلف و ...
سخت کار کردن یاد داد ...در نتیجه این شد نتیجه
سوده: واوو..خیلی خوبه... داداشم با تو بد رفتاری می کنه ؟ آخه خیلی خشک و سرده...
وای بد رفتاری ؟ روانی من کتک هم زد
ملودی: رو اعصابش راه رفتم...پس کتکم زد..
تعجب کرد و عصبی شد..دستش مشت کرده بود
سوده: متاسفم ...تو با یونا خیلی فرق داری..خوشگلی..آروم ..و بدون عشوه...
ملودی: ممنون نظر لطفته...
بلند شد و نگاه کلی به اتاق انداخت و گفت
سوده: بیا بریم پایین... دوست دارم بیشتر بشناسمت..
ملودی: حوصله داداشت ندارم...الکی گیر میده..
خندید و دستم گرفت دنبال خودش کشید و به سمت طبقه پایین رفت .. آرتور با لباس راحتی
نشسته بود..و با آیپد کار می کرد نیم نگاهی کرد
آرتور: دستش فشار نده... کبود میشه..
سوده: به تو چه بابا...خیلی پرویی..
آرتور: صدای بچه نشنوم... خنگول با یک فشار ریز هم ، بدنش کبود میشه نکن
سوده دستم آروم تر گرفت
- ۱۰.۰k
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط