برای اولین بار خوشبخت شدم
برای اولین بار خوشبخت شدم
پارت ۴
از زبان ات
یک ماهی از اون شب گذشته و من هیی حالت تهوع دارم ( دیگه همینو بلد بودم😂)
دیگه جون نداشتم خیلی گرسنم بود
و بیهوش شدم که وقتی بیهوش بودم داشتم چشام رو باز میکردم
که ارباب و دکتر بالا سرم بودن دکتر به ارباب گفت من باردارم
*
*
*
*
چند مین بعد از جام بلند شدم دلم شکلات خواست و خیلی گرسنه بودم 🙂
رفتم پایین داشتم که لیا منو دید گفت هه نیش خند زد و گفت چه قلطی میکنی اینجا تازه از ارباب باردار میشی به چه حقی از ارباب باردار میشی هااا
...........
پارت ۴
از زبان ات
یک ماهی از اون شب گذشته و من هیی حالت تهوع دارم ( دیگه همینو بلد بودم😂)
دیگه جون نداشتم خیلی گرسنم بود
و بیهوش شدم که وقتی بیهوش بودم داشتم چشام رو باز میکردم
که ارباب و دکتر بالا سرم بودن دکتر به ارباب گفت من باردارم
*
*
*
*
چند مین بعد از جام بلند شدم دلم شکلات خواست و خیلی گرسنه بودم 🙂
رفتم پایین داشتم که لیا منو دید گفت هه نیش خند زد و گفت چه قلطی میکنی اینجا تازه از ارباب باردار میشی به چه حقی از ارباب باردار میشی هااا
...........
۲۹.۱k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.