✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎⁶³
^خودت خیلی خوب میدونی چی میگم اگه میخواستی با جی یون باشی واسه چی باهاش ازدواج کردی
+به تو چه عوضی به تو چه ربطی داره
^ربطش اینه که من ا/ت و واقعا میخوام ولی تو به دستش آوردی و باهاش بازی کردی
بعله با این حرف کوک آتشی شد و یه مشت زد تو صورتش و سئو یون افتاد
+میفهمی چی میگی (داد)
^آره خیلی خوبم میفهمم
+ا/ت متاهله عوضی(داد)
^ اگه دوست داشت که نمیزاشت بره
جونگ کوک دوباره با مشت به سئویون زد و سئویون دوباره پرت شد و افتاد ولی ایندفعه بلند شدو و یه مشت زد تو صورت کوک
^تو خیلی خوششانسی عوضی
+گورتو گم کن
^میدونی چیه من ا/ت پیدا میکنم ولی کاری نمیکنم که ازم فرار کنه کاری میکنم که باهام زندگی کنه
اون راست میگه ا/ت از من فرار کرد
ولی چرا؟ چرا آخه
رفتم داخل خونه و دست و صورتم و شستم و فقط یه گوشه خونه نشستم
نشستم که کمی آروم شم ولی همش ا/ت میومد تو ذهنم
....لبخندش....صورتش...لباش..
آخه چرا رفت من براش تکراری شده بودم؟ یا کس دیگه ای رو... نه امکان نداره
میخوام که برگرده...دوباره خودشو تو بغلم جا کنه و منم محکم بغلش کنم
اگه عاشق یکی دیگه بشه چی
اگه دیگه نتونم ببینمش...
تو فکر بودم که یهو صدای زنگ در اومد
+وای چرا هوا تاریک شده...مگه چند دقیقه گذشت
سریع رفتمو در و باز کردم
جی یون~: سلام
+..............اینجا چیکار میکنی
~واقعا که یعنی نمیخوای دعوتم کنی داخل
+............
تا خواستم کاری کنم اومد داخل
~خونه ی قشنگیه
+....................
~مثل تو
+........................
~خب چیکار میکردی
+هیچی
+میگم جی یون دیگه بهتره زیاد دور و بر هم نباشیم همین الانشم این کارا باعث سوتفاهم شده
~.................بخاطر ا/ت میگی؟
+آره خب (کار از کار گذشته دیگع فایده نداره که)
~ولی اونکه دیگه نیست
اون از کجا میدونه که ا/ت نیست
~اون ولت کرد و رفت......ولی من هیچوقت ولت نمیکنم
+مث اینکه قبلش تو بودی بهم خیانت کردی و بدون خبر رفتی
~جونگ کوک من مجبور بودم خواهش میکنم منو ببخش......چرا یه فرصت دیگه بهم نمیدی
+دوباره شروع نکن اونا مال گذشته بود تموم شد هیچی ام قرار نیست دوباره اتفاق بیوفته
~چرا نمیفهمی من دوست دارم
+......هه
~جونگ کوک اون دختره هرزه مگه چی داره که من ندارم چرا اون (یکم داد)
+به تو چه عوضی به تو چه ربطی داره
^ربطش اینه که من ا/ت و واقعا میخوام ولی تو به دستش آوردی و باهاش بازی کردی
بعله با این حرف کوک آتشی شد و یه مشت زد تو صورتش و سئو یون افتاد
+میفهمی چی میگی (داد)
^آره خیلی خوبم میفهمم
+ا/ت متاهله عوضی(داد)
^ اگه دوست داشت که نمیزاشت بره
جونگ کوک دوباره با مشت به سئویون زد و سئویون دوباره پرت شد و افتاد ولی ایندفعه بلند شدو و یه مشت زد تو صورت کوک
^تو خیلی خوششانسی عوضی
+گورتو گم کن
^میدونی چیه من ا/ت پیدا میکنم ولی کاری نمیکنم که ازم فرار کنه کاری میکنم که باهام زندگی کنه
اون راست میگه ا/ت از من فرار کرد
ولی چرا؟ چرا آخه
رفتم داخل خونه و دست و صورتم و شستم و فقط یه گوشه خونه نشستم
نشستم که کمی آروم شم ولی همش ا/ت میومد تو ذهنم
....لبخندش....صورتش...لباش..
آخه چرا رفت من براش تکراری شده بودم؟ یا کس دیگه ای رو... نه امکان نداره
میخوام که برگرده...دوباره خودشو تو بغلم جا کنه و منم محکم بغلش کنم
اگه عاشق یکی دیگه بشه چی
اگه دیگه نتونم ببینمش...
تو فکر بودم که یهو صدای زنگ در اومد
+وای چرا هوا تاریک شده...مگه چند دقیقه گذشت
سریع رفتمو در و باز کردم
جی یون~: سلام
+..............اینجا چیکار میکنی
~واقعا که یعنی نمیخوای دعوتم کنی داخل
+............
تا خواستم کاری کنم اومد داخل
~خونه ی قشنگیه
+....................
~مثل تو
+........................
~خب چیکار میکردی
+هیچی
+میگم جی یون دیگه بهتره زیاد دور و بر هم نباشیم همین الانشم این کارا باعث سوتفاهم شده
~.................بخاطر ا/ت میگی؟
+آره خب (کار از کار گذشته دیگع فایده نداره که)
~ولی اونکه دیگه نیست
اون از کجا میدونه که ا/ت نیست
~اون ولت کرد و رفت......ولی من هیچوقت ولت نمیکنم
+مث اینکه قبلش تو بودی بهم خیانت کردی و بدون خبر رفتی
~جونگ کوک من مجبور بودم خواهش میکنم منو ببخش......چرا یه فرصت دیگه بهم نمیدی
+دوباره شروع نکن اونا مال گذشته بود تموم شد هیچی ام قرار نیست دوباره اتفاق بیوفته
~چرا نمیفهمی من دوست دارم
+......هه
~جونگ کوک اون دختره هرزه مگه چی داره که من ندارم چرا اون (یکم داد)
۲۳.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.