عشق من فصل۲ ۱۱p
لیا:مثلا جئون....
تهیونگ:اما اون که کاری نکرده با اون چیکار داری تو
لیا:فعلا تهیونگ اوپا(پوزخند)
سوآ:خب تهیونگ یه توضیح درست حسابی باید به من تحویل بدی....
......
کوک:ات..
ات:جانم
کوک:امروز میخوایم بریم مهمونی
ات:چرا..دلیلش چیه؟
کوک:عروسی یکی از دوستامه
ات:کدوم دوستت؟
کوک:یونگی
ات:اوکی..ساعت چنده
کوک:6:40 دیگه حرکت میکنیم
ات:باشه(بوس)من میرم حاضر شم
کوک:باشه...
.....
(ساعت ۶:۲۰)
ات:من حاضرم
کوک:چقد طول کشید
ات:جون چه جذاب شدی
کوک:من همیشه جذابم
ات:باشه بابا آقای خودشیفته
کوک:بریم....
......
یونگی:سلام جئون
کوک:به به تازه داماد عروسیت مبارک
یونگی:مرسی
کوک:ات دوستم یونگی
ات:خوشوقتم
یونگی:همچنین
کوک:ات بیا بریم بشینیم
ات:بریم
......
لیا:پس جئون ازدواج کرده....وقتشه شروع کنم
یونگی:لیا تو اینجا چیکار میکنی فکر نکنم دعوتت کرده باشم
لیا:جونگ کوک منو دعوت کرده
یونگی:پس چرا به خوده من نگفته
لیا:اوم...نمیدونم
یونگی:برو تو...بهتره فکر خراب کردم روز عروسیم رو از سرت بیرون کنی
لیا:برو بابا...من به تو چیکار دارم
یونگی:خود دانی.....
تهیونگ:اما اون که کاری نکرده با اون چیکار داری تو
لیا:فعلا تهیونگ اوپا(پوزخند)
سوآ:خب تهیونگ یه توضیح درست حسابی باید به من تحویل بدی....
......
کوک:ات..
ات:جانم
کوک:امروز میخوایم بریم مهمونی
ات:چرا..دلیلش چیه؟
کوک:عروسی یکی از دوستامه
ات:کدوم دوستت؟
کوک:یونگی
ات:اوکی..ساعت چنده
کوک:6:40 دیگه حرکت میکنیم
ات:باشه(بوس)من میرم حاضر شم
کوک:باشه...
.....
(ساعت ۶:۲۰)
ات:من حاضرم
کوک:چقد طول کشید
ات:جون چه جذاب شدی
کوک:من همیشه جذابم
ات:باشه بابا آقای خودشیفته
کوک:بریم....
......
یونگی:سلام جئون
کوک:به به تازه داماد عروسیت مبارک
یونگی:مرسی
کوک:ات دوستم یونگی
ات:خوشوقتم
یونگی:همچنین
کوک:ات بیا بریم بشینیم
ات:بریم
......
لیا:پس جئون ازدواج کرده....وقتشه شروع کنم
یونگی:لیا تو اینجا چیکار میکنی فکر نکنم دعوتت کرده باشم
لیا:جونگ کوک منو دعوت کرده
یونگی:پس چرا به خوده من نگفته
لیا:اوم...نمیدونم
یونگی:برو تو...بهتره فکر خراب کردم روز عروسیم رو از سرت بیرون کنی
لیا:برو بابا...من به تو چیکار دارم
یونگی:خود دانی.....
۵.۵k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.