part45
ا/ت: هانا جان مامانت میگه بیا فکر کنم میخواید برید
هانا: باشه خدافظ بورام
بورام: خدافظ
ا/ت: عزیزم خیلی خوش اومدی خیلی خوشگذشت واقعا
هانا: چرا تو باید از من تشکر کنی
بورام: چون ا/ت هم عضوی از این خانوادست
هانا: باشه خواهیم دید میمونی یا نه
اینو گفت و رفت
بورام: خیلی رو مخه دلم میخواد بکشمش
ا/ت: من هیچوقت فکر نمیکردم دوستم هانا اینقدر بد باشه
بورام: چه میشه کرد بیا بریم داخل
ا/ت: نه دیگه دیروقته باید برم
رفتم پیش جونگکوک
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: من برم دیگه کاری با من نداری؟
کوک: صبر کن میرسونمت
ا/ت: نه عزیزم برو استراحت کن راه خودتو دور نکنم میترسم دوباره خونه نرم و بیام خونه تو
کوک: من نمیخوام امشب برم خونه خودم اینجا میخوام بمونم میرم میرسونمت و میام
ا/ت: نه دیگه عزیزم برو استراحت کن تاکسی میگیرم
کوک: صبر کن تاکسی نگیر به راننده میگم برسونت
ا/ت: باشه شب بخیر
کوک:شب بخیر
خواستم برم
پ: ا/ت دخترم
ا/ت: بله
پ: من خیلی خوشحالم که فهمیدم تو یکی از اشناهای قدیمیمون هستی دلم میخواد فردا تو برادراتو دعوت کنم
ا/ت: نه مزاحم نمیشیم
کوک: مزاحم چیه بیاید
پ: اره بیاید منتظرتونیم
ا/ت: باشه حتما خدافظ
پ: خدافظ
یک ساعت بعد
برگشتم خونه
مینسو: اومدی؟ فکر کردم نمیای
ا/ت: چرا نیام؟ فردا کار دارید؟
جینسو: من دعوتم
مینسو: منم همینطور
ا/ت: واقعا؟ پدرجونگکوک گفت که فردا بریم خونشون
جینسو: خب همونجا دعوتیم
ا/ت: جونگکوک بهتون گفت؟
جینسو: اره
ا/ت: باشه شب بخیر من میرم بخوابم
مینسو: شب بخیر
فردا
ا/ت: اماده اید؟
مینسو: اره
ا/ت: جینسو کجاست؟
جینسو: اینجام
ا/ت: اماده کردی؟
جینسو: اره
ا/ت: این لباسم خوشگله؟
جینسو: اره بهت میاد بریم؟
ا/ت: اره دیگه داره دیر میشه
نیم ساعت بعد
ا/ت: نمیدونم چرا استرس دارم
مینسو: ایفون بزن
جینسو: منم استرس دارم
در باز شد رفتیم داخل
خدمتکار: بفرمایید داخل
رفتیم داخل
کوک: اومدید؟ سلام
ا/ت: سلام
با همه سلام کردیم و رفتیم نشستیم
پ: خیلی خوش اومدید
مینسو: خیلی ممنون
بورام: مونا این دوتا دوستای صیمیمی من و داییت بودن
مونا: اره عکسشون دیدم تو البوم عکس ها
بورام: ا/ت
ا/ت: جانم
بورام: بریم البوم عکس هارو ببینیم
ا/ت: اره بریم
بورام: جونگکوک مینسو و جینسو بیاید
رفتیم تو اتاق نشستیم نگاه به البوم عکس ها کردیم
بورام: این کوچولو میبینی این جونگکوک
ا/ت: چه کیوت بوده وایی گوگولی اِ این مینسو و جینسو
بورام: اره
ا/ت: اینم تویی؟
بورام: اره
کوک: این عکس ا/ت ببین اینم خودتی
ا/ت: من؟ از من عکس دارید؟
بورام: اره ا/ت روزی که تو بدنیا اومدی من یادمه مینسو و جینسو شبش اومدن پیش ما خوابیدم جونگگوک و مامان و بابام هم اومدن بیمارستان
ا/ت: جونگکوک توهم بودی؟
کوک: من اره..
#فیک
هانا: باشه خدافظ بورام
بورام: خدافظ
ا/ت: عزیزم خیلی خوش اومدی خیلی خوشگذشت واقعا
هانا: چرا تو باید از من تشکر کنی
بورام: چون ا/ت هم عضوی از این خانوادست
هانا: باشه خواهیم دید میمونی یا نه
اینو گفت و رفت
بورام: خیلی رو مخه دلم میخواد بکشمش
ا/ت: من هیچوقت فکر نمیکردم دوستم هانا اینقدر بد باشه
بورام: چه میشه کرد بیا بریم داخل
ا/ت: نه دیگه دیروقته باید برم
رفتم پیش جونگکوک
ا/ت: جونگکوک
کوک: جانم
ا/ت: من برم دیگه کاری با من نداری؟
کوک: صبر کن میرسونمت
ا/ت: نه عزیزم برو استراحت کن راه خودتو دور نکنم میترسم دوباره خونه نرم و بیام خونه تو
کوک: من نمیخوام امشب برم خونه خودم اینجا میخوام بمونم میرم میرسونمت و میام
ا/ت: نه دیگه عزیزم برو استراحت کن تاکسی میگیرم
کوک: صبر کن تاکسی نگیر به راننده میگم برسونت
ا/ت: باشه شب بخیر
کوک:شب بخیر
خواستم برم
پ: ا/ت دخترم
ا/ت: بله
پ: من خیلی خوشحالم که فهمیدم تو یکی از اشناهای قدیمیمون هستی دلم میخواد فردا تو برادراتو دعوت کنم
ا/ت: نه مزاحم نمیشیم
کوک: مزاحم چیه بیاید
پ: اره بیاید منتظرتونیم
ا/ت: باشه حتما خدافظ
پ: خدافظ
یک ساعت بعد
برگشتم خونه
مینسو: اومدی؟ فکر کردم نمیای
ا/ت: چرا نیام؟ فردا کار دارید؟
جینسو: من دعوتم
مینسو: منم همینطور
ا/ت: واقعا؟ پدرجونگکوک گفت که فردا بریم خونشون
جینسو: خب همونجا دعوتیم
ا/ت: جونگکوک بهتون گفت؟
جینسو: اره
ا/ت: باشه شب بخیر من میرم بخوابم
مینسو: شب بخیر
فردا
ا/ت: اماده اید؟
مینسو: اره
ا/ت: جینسو کجاست؟
جینسو: اینجام
ا/ت: اماده کردی؟
جینسو: اره
ا/ت: این لباسم خوشگله؟
جینسو: اره بهت میاد بریم؟
ا/ت: اره دیگه داره دیر میشه
نیم ساعت بعد
ا/ت: نمیدونم چرا استرس دارم
مینسو: ایفون بزن
جینسو: منم استرس دارم
در باز شد رفتیم داخل
خدمتکار: بفرمایید داخل
رفتیم داخل
کوک: اومدید؟ سلام
ا/ت: سلام
با همه سلام کردیم و رفتیم نشستیم
پ: خیلی خوش اومدید
مینسو: خیلی ممنون
بورام: مونا این دوتا دوستای صیمیمی من و داییت بودن
مونا: اره عکسشون دیدم تو البوم عکس ها
بورام: ا/ت
ا/ت: جانم
بورام: بریم البوم عکس هارو ببینیم
ا/ت: اره بریم
بورام: جونگکوک مینسو و جینسو بیاید
رفتیم تو اتاق نشستیم نگاه به البوم عکس ها کردیم
بورام: این کوچولو میبینی این جونگکوک
ا/ت: چه کیوت بوده وایی گوگولی اِ این مینسو و جینسو
بورام: اره
ا/ت: اینم تویی؟
بورام: اره
کوک: این عکس ا/ت ببین اینم خودتی
ا/ت: من؟ از من عکس دارید؟
بورام: اره ا/ت روزی که تو بدنیا اومدی من یادمه مینسو و جینسو شبش اومدن پیش ما خوابیدم جونگگوک و مامان و بابام هم اومدن بیمارستان
ا/ت: جونگکوک توهم بودی؟
کوک: من اره..
#فیک
۱۸.۶k
۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.