تو و باکوگو فصل پارت
تو و باکوگو فصل ۲ پارت ۵
اگه بری میتونن تو رو بگیرن
مگه نیومدن دنبال تو
و تو اروم
گفتی : میدونم ولی میتونم با کوسم جلوشون رو بگیرم
باکوگو : چطوری
گفتی : میتونم کوسم رو روی اونا انجام بدم
ایزاوا سنسه : شما هیجا نمیاین
بچه ها : چرا
ایزاوا سنسه یه نگاهی میکنه
همه : چشم
باکوگو : هوی پرنسس بیا
باکوگو دستت رو میکشه و میبره یجایی که هیچکی نیس
باکوگو : ببینم تو احمقی چیزی هستی
میخواستی خودتو درسته بدی بره هااااااا
با داد اینارو میگفت
گفتی : خخخخخببب میتونستم .....
باکوگو : ببین تا وقتی که من هستم تو هیچ وقت نمی تونی با اونا بجنگی مگه مغز خر خوردی ها
باکوگو که دید تو ترسیدی
بغلت کرد و
گفت : ببخشید نمی دونم چم شد اخه نگرانتم
بعد تو
گفتی : پس دیگه سرم داد نکش
باکوگو چونت رو میگیره و سرت رو بالا میبره و
میگه : باشه ولی قبلش این و بدون پرنسس
اگه تو دست اونا بیافتی خودم همه رو میکشم
سرت رو بالا و پایین کردی
یعنی باشه
خب اینم از این
اگه بری میتونن تو رو بگیرن
مگه نیومدن دنبال تو
و تو اروم
گفتی : میدونم ولی میتونم با کوسم جلوشون رو بگیرم
باکوگو : چطوری
گفتی : میتونم کوسم رو روی اونا انجام بدم
ایزاوا سنسه : شما هیجا نمیاین
بچه ها : چرا
ایزاوا سنسه یه نگاهی میکنه
همه : چشم
باکوگو : هوی پرنسس بیا
باکوگو دستت رو میکشه و میبره یجایی که هیچکی نیس
باکوگو : ببینم تو احمقی چیزی هستی
میخواستی خودتو درسته بدی بره هااااااا
با داد اینارو میگفت
گفتی : خخخخخببب میتونستم .....
باکوگو : ببین تا وقتی که من هستم تو هیچ وقت نمی تونی با اونا بجنگی مگه مغز خر خوردی ها
باکوگو که دید تو ترسیدی
بغلت کرد و
گفت : ببخشید نمی دونم چم شد اخه نگرانتم
بعد تو
گفتی : پس دیگه سرم داد نکش
باکوگو چونت رو میگیره و سرت رو بالا میبره و
میگه : باشه ولی قبلش این و بدون پرنسس
اگه تو دست اونا بیافتی خودم همه رو میکشم
سرت رو بالا و پایین کردی
یعنی باشه
خب اینم از این
- ۴.۲k
- ۳۱ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط