پارت ۱۹ :
×راستش فک کنم حاملم
چیییییییییی؟(جیغ و ذوق)
×اروم دیوونه(خنده)
چطورییی ینی دارم خاله میشم؟(ذوق)
×نه داری زن دایی میشی
حالا چه فرقی داره. خب چطوری فهمیدی؟
×راستش نمیدونم باید بریم پیش طبیب
باشه باشه
×برو یه لباس راحت با یه شنل بپوش بدو
فقط شاهزاده رو چیکار کنم
×اونو تهیونگ نیستن صبح زود رفتن بدووو
باشه صبر کن الان میام
.....
بریم
.......
طبیب: خوش اومدید بانوی من(تعظیم)
×ممنونم طبیب یانگ
راستش میخواست ببینه حامله اس یا نه
طبیب: که اینطور چشم
....
طبیب: بانوی من بهتون تبریک میگم(لبخند)
×ینی واقعا حاملم؟(ذوق)
طبیب: خوشبختانه هردوی شما سالم هستید
خداروشکررررر(ذوق)
.....
×وایی ا.تت باید حتما بهشون بگم
×من بجات استرس گرفتممم
- ا.تتتتتت(داد)
چی شده؟
×داداشش اروم باش ببین یه خبر خوب دارم
- بعدا باهات کار دارم(رو به ا.ت)
• چه خبری عزیزم ؟
× مننننن، باردارمممممم
• چیییی! وایییییی(بورا رو بغل میکنه)
•دارم بابا میشمممممم
-تبریک میگم، خب ا.ت تو بیا کارت دارم
اما!
-بیا!(عصبی)
.....
(تو اتاق)
-تو با اجازه کی رفتی بیرون ؟(عصبی،داد)
سرورم بورا اسرار کرد منم باهاش رفتم
-از این به بعد دیگه حق نداری پاتو از حیاط قصر بیرون بزاری
چرا؟
-چون من میگم اگه از اینکار سرپیچی کردی خودت اسیب نمیبینی خانوادت اسیب میبینن، راستی دیگه هم از عطر من نزن(جدی)
ت....(بغض)
(کوک رفت)
عوضیییی(گریه)
(صبح)
″دیشب با گریه روی تخت خوابم برد هه مثل اینکه جا به جام نکرده بلند شدم و لباس دیروزیمو پوشیدم(عکس گذاشتم) موهامم درست کردم اما دیگه از عطرش نمیزنم خودم واسه خودم درست میکنم بنابراین رفتم پایین تو آشپزخونه ″
خ: بانوی من چی شمارو به اینجا کشونده؟
چند تا ظرف و........ میخوام(بچها بلد نیستم😂)
خ: چشم!
......
″رفتم تو باغ و از گلای مورد علاقه ام ینی گل رز و گل بابونه چیدم و شروع به درست کردن شدم که وسطای کار بورا و تهیونگ اومدن″
•سلام
×ا.ت چیکار میکنی؟(لبخند)
دارم عطر درست میکنم! راستی کوچولو چطوره؟
×عالیه! ولی اگه عطر میخواستی میگفتی برات میاوردن
نه دوست دارم خودم درست کنم قبلا خونمون هم خودم درست میکردم کار سختی نیست فقط یه خواهش داشتم
×جانم چه خواهشی؟
میشه برام یه ظرف برای عطر بیارین؟
•اوک من میارم فقط یه چند لحظه صبر کن
......
• این خوبه؟
واییی چه قشنگه! اره این عالیه ممنون
اسلاید دو:شیشه عطر ا.ت
چیییییییییی؟(جیغ و ذوق)
×اروم دیوونه(خنده)
چطورییی ینی دارم خاله میشم؟(ذوق)
×نه داری زن دایی میشی
حالا چه فرقی داره. خب چطوری فهمیدی؟
×راستش نمیدونم باید بریم پیش طبیب
باشه باشه
×برو یه لباس راحت با یه شنل بپوش بدو
فقط شاهزاده رو چیکار کنم
×اونو تهیونگ نیستن صبح زود رفتن بدووو
باشه صبر کن الان میام
.....
بریم
.......
طبیب: خوش اومدید بانوی من(تعظیم)
×ممنونم طبیب یانگ
راستش میخواست ببینه حامله اس یا نه
طبیب: که اینطور چشم
....
طبیب: بانوی من بهتون تبریک میگم(لبخند)
×ینی واقعا حاملم؟(ذوق)
طبیب: خوشبختانه هردوی شما سالم هستید
خداروشکررررر(ذوق)
.....
×وایی ا.تت باید حتما بهشون بگم
×من بجات استرس گرفتممم
- ا.تتتتتت(داد)
چی شده؟
×داداشش اروم باش ببین یه خبر خوب دارم
- بعدا باهات کار دارم(رو به ا.ت)
• چه خبری عزیزم ؟
× مننننن، باردارمممممم
• چیییی! وایییییی(بورا رو بغل میکنه)
•دارم بابا میشمممممم
-تبریک میگم، خب ا.ت تو بیا کارت دارم
اما!
-بیا!(عصبی)
.....
(تو اتاق)
-تو با اجازه کی رفتی بیرون ؟(عصبی،داد)
سرورم بورا اسرار کرد منم باهاش رفتم
-از این به بعد دیگه حق نداری پاتو از حیاط قصر بیرون بزاری
چرا؟
-چون من میگم اگه از اینکار سرپیچی کردی خودت اسیب نمیبینی خانوادت اسیب میبینن، راستی دیگه هم از عطر من نزن(جدی)
ت....(بغض)
(کوک رفت)
عوضیییی(گریه)
(صبح)
″دیشب با گریه روی تخت خوابم برد هه مثل اینکه جا به جام نکرده بلند شدم و لباس دیروزیمو پوشیدم(عکس گذاشتم) موهامم درست کردم اما دیگه از عطرش نمیزنم خودم واسه خودم درست میکنم بنابراین رفتم پایین تو آشپزخونه ″
خ: بانوی من چی شمارو به اینجا کشونده؟
چند تا ظرف و........ میخوام(بچها بلد نیستم😂)
خ: چشم!
......
″رفتم تو باغ و از گلای مورد علاقه ام ینی گل رز و گل بابونه چیدم و شروع به درست کردن شدم که وسطای کار بورا و تهیونگ اومدن″
•سلام
×ا.ت چیکار میکنی؟(لبخند)
دارم عطر درست میکنم! راستی کوچولو چطوره؟
×عالیه! ولی اگه عطر میخواستی میگفتی برات میاوردن
نه دوست دارم خودم درست کنم قبلا خونمون هم خودم درست میکردم کار سختی نیست فقط یه خواهش داشتم
×جانم چه خواهشی؟
میشه برام یه ظرف برای عطر بیارین؟
•اوک من میارم فقط یه چند لحظه صبر کن
......
• این خوبه؟
واییی چه قشنگه! اره این عالیه ممنون
اسلاید دو:شیشه عطر ا.ت
۱.۱k
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.