پارت ۲۲ ( عشق در نگاه اول ؟ )
از زبان ا/ت
دعوام با لیارا داشت شدت می گرفت که و همه داشتن حق رو به لیارا میدادند منم از شدت عصبانیت و اینکه نمیتونستم چیزی رو به دیگران ثابت کنم کم کم داشت گریم میگرفت که یهو ناخود آگاه یه سیلی به صورت لیارا زدم که اون یه سیلی صد برابر محمک تر به صورتم زد ولی من بازم گریه نکردم
لیارا : یجوری از تئاتر میندازمت بیرون که حتی خودتم نفهمی چجوری
ا/ت : هیچ غلطی نمیتونی بکنی عوضی
لیورا: ( یکی از کارکنان تئاتر) ا/ت چرا تمومش نمی کنی اون فقط ازت یه انتقاد کرد همین
جوجو : (یکی از کارکنان تئاتر) ا/ت ببین بیچاره رو به گریه انداختی تو چطور تونستی اونو بزنی
نگاهی به صورت لیارا کردم که دیدم داره گریه میکنه و میگه ا/ت هیچوقت نمی بخشمت قلبم رو شکوندی چرا اینقدر با من بدی هق هق هق هق
هااااااااا یهو چیشد این همون لیارا چند دقیقه پیش نیست اون داره کاری میکنه که همه بر علیه من بشن اشک توی چشمام جمع شد سریع پلک زدم و سعی کردم گریه نکنم که ضعیف بنظر نیام باورم نمیشه ۵ ساله که حتی یه قطره اشکم از چشمام نریخته بود ولی این اشک بخاطر عصبانیت نبود این اشک برای این بود که نتونستم ثابت کنم که واقعا تقصیر لیارا بود چشمام تار بود چون اشکم رو توی چشمام نگه داشته بودم و نمیزاشتم سرازیر بشه از بین جمعیت کسی رو دیدم که به طرفم میاد و اسمم رو صدا میزنه وقتی نزدیکه شد فهمیدم جیمینه
از زبان جیمین
وقتی دیدم دعوا سر گرفت و لیارا داره گریه میکنه راستش فکر نمیکردم که ا/ت همچین آدمی باشه که یکی رو بزنه سریع به سمتش حرکت کردم و دستش رو گرفتم و از تئاتر بیرون بردم اونو به دیوار چسبوندم و گفتم
جیمین :
بچه ها این پست رو به ۲۰ لایک برسونید.
دعوام با لیارا داشت شدت می گرفت که و همه داشتن حق رو به لیارا میدادند منم از شدت عصبانیت و اینکه نمیتونستم چیزی رو به دیگران ثابت کنم کم کم داشت گریم میگرفت که یهو ناخود آگاه یه سیلی به صورت لیارا زدم که اون یه سیلی صد برابر محمک تر به صورتم زد ولی من بازم گریه نکردم
لیارا : یجوری از تئاتر میندازمت بیرون که حتی خودتم نفهمی چجوری
ا/ت : هیچ غلطی نمیتونی بکنی عوضی
لیورا: ( یکی از کارکنان تئاتر) ا/ت چرا تمومش نمی کنی اون فقط ازت یه انتقاد کرد همین
جوجو : (یکی از کارکنان تئاتر) ا/ت ببین بیچاره رو به گریه انداختی تو چطور تونستی اونو بزنی
نگاهی به صورت لیارا کردم که دیدم داره گریه میکنه و میگه ا/ت هیچوقت نمی بخشمت قلبم رو شکوندی چرا اینقدر با من بدی هق هق هق هق
هااااااااا یهو چیشد این همون لیارا چند دقیقه پیش نیست اون داره کاری میکنه که همه بر علیه من بشن اشک توی چشمام جمع شد سریع پلک زدم و سعی کردم گریه نکنم که ضعیف بنظر نیام باورم نمیشه ۵ ساله که حتی یه قطره اشکم از چشمام نریخته بود ولی این اشک بخاطر عصبانیت نبود این اشک برای این بود که نتونستم ثابت کنم که واقعا تقصیر لیارا بود چشمام تار بود چون اشکم رو توی چشمام نگه داشته بودم و نمیزاشتم سرازیر بشه از بین جمعیت کسی رو دیدم که به طرفم میاد و اسمم رو صدا میزنه وقتی نزدیکه شد فهمیدم جیمینه
از زبان جیمین
وقتی دیدم دعوا سر گرفت و لیارا داره گریه میکنه راستش فکر نمیکردم که ا/ت همچین آدمی باشه که یکی رو بزنه سریع به سمتش حرکت کردم و دستش رو گرفتم و از تئاتر بیرون بردم اونو به دیوار چسبوندم و گفتم
جیمین :
بچه ها این پست رو به ۲۰ لایک برسونید.
۴.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.