چیزی بدتر از عشق🍷🫂 𝖯𝖺𝗋𝗍 : 45
*ویو رزی
رزی: چی چیو ولش مگه کشکه؟...
ته در حالی کع پنبه هارو گوله میکرد و با دقت داخل بینیم میزاشت گفت:
تهیونگ: رزی میشه بست کنی.. الان اعصاب ندارم...
چشم غوره ای رفتم که گفتم:
رزی: باید برم سرویس...
تهیونگ: خب برو...
سرمو خم کردم و گفتم:
رزی: همینجوری؟ خالی خالی؟
تهیونگ: نگران نباش پد گذاشتم داخل دستشویی..
بعد درحالی که ته داشت وسایل هارو دونه دونه داخل جعبع میچید دستم رو گذاشتم رو شونه اش و سعی کردم بلند شم..
بلاخره بعد کلی زور زدن تونستم بلند بشم...
اروم اروم راه میرفتم...
از اتاق خارج شدم که با وضع افتضاح خونه مواجه شدم...
ایش دختره ی روانی برو خودتو تیمارستان معرفی کن...
همین طور که به سمت سرویس میرفتم کلی هم فش نصیر دختره میکردم...
هنوز هم کف سرم میسوخت....
دستگیره سرویس رو پایین کشیدم و رفتم تو...
چند مین بعد..
بعد از انجام کار های مربوطه از سرویس بیرون اومدم...
ته داخل کشویی که داخل سرویس بود پدی رو برام گذاشته بود که بعش حساسیت نداشتم... ـ
برادر با ملاحظه من...
اروم بع سمت اتاق رفتم و رفتم داخل که دیدم ته رو تخـ... ت با بالا تنه لخ..ت دراز کشیده...
اهمی گفتم که گفت:
تهیونگ: کارتو انجام دادی؟
سرمث به علامت ارع تکون دادم که..
به تخــ.. ت کنار خودش اشاره زد..
سرم. بع علامت یه تکون دادم که گفت:
تهیونگ: بیا پیشم بخوا...بیم...
متعجب گفتم:
رزی: با این سروضعت؟..
بعد بع بالا تنه اش اشاره زدم..
شرط پارت بعد
5 تا فالو
.--ღஐƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஐღ--. ممنوט از حمایتتون .--ღஐƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஐღ--.
رزی: چی چیو ولش مگه کشکه؟...
ته در حالی کع پنبه هارو گوله میکرد و با دقت داخل بینیم میزاشت گفت:
تهیونگ: رزی میشه بست کنی.. الان اعصاب ندارم...
چشم غوره ای رفتم که گفتم:
رزی: باید برم سرویس...
تهیونگ: خب برو...
سرمو خم کردم و گفتم:
رزی: همینجوری؟ خالی خالی؟
تهیونگ: نگران نباش پد گذاشتم داخل دستشویی..
بعد درحالی که ته داشت وسایل هارو دونه دونه داخل جعبع میچید دستم رو گذاشتم رو شونه اش و سعی کردم بلند شم..
بلاخره بعد کلی زور زدن تونستم بلند بشم...
اروم اروم راه میرفتم...
از اتاق خارج شدم که با وضع افتضاح خونه مواجه شدم...
ایش دختره ی روانی برو خودتو تیمارستان معرفی کن...
همین طور که به سمت سرویس میرفتم کلی هم فش نصیر دختره میکردم...
هنوز هم کف سرم میسوخت....
دستگیره سرویس رو پایین کشیدم و رفتم تو...
چند مین بعد..
بعد از انجام کار های مربوطه از سرویس بیرون اومدم...
ته داخل کشویی که داخل سرویس بود پدی رو برام گذاشته بود که بعش حساسیت نداشتم... ـ
برادر با ملاحظه من...
اروم بع سمت اتاق رفتم و رفتم داخل که دیدم ته رو تخـ... ت با بالا تنه لخ..ت دراز کشیده...
اهمی گفتم که گفت:
تهیونگ: کارتو انجام دادی؟
سرمث به علامت ارع تکون دادم که..
به تخــ.. ت کنار خودش اشاره زد..
سرم. بع علامت یه تکون دادم که گفت:
تهیونگ: بیا پیشم بخوا...بیم...
متعجب گفتم:
رزی: با این سروضعت؟..
بعد بع بالا تنه اش اشاره زدم..
شرط پارت بعد
5 تا فالو
.--ღஐƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஐღ--. ممنوט از حمایتتون .--ღஐƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒஐღ--.
۱.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.