نامه: پارت اول
پارت اول
تنها توی اتاقش نشسته بود با چشم ها خیس به برگه توی دستش نگاه میکرد
برگه ای که از اشک خیس بود
برگه ای که از شدت درد مچاله شده بود
برگه ای که به خون اغشته بود
جوهر پخش شده نقش بسته بر کاغذ غم انگیزترین حرف های یه پسر سیزده ساله را با خودش حمل میکرد قلب هایی را پاره پاره میکرد که روزگاری از سنگ و اهن سخت تر بودند
|• از چی بگم؟ خب هرکسی یه نامه خداحافظی مینویسه ولی من همیشه عجیب بودم. بازم میخوام عجیب باشم تمسخر امیزه که توی لحظه های اخر هم متفاوتم میخوام به جای یه نامه ساده ،خودم باشم فقط و فقط خودم باشم
نمیدونم شاید موقع خوندن این نامه خیلی ناراحت باشید ولی من میخوام اخرین حرفام واقعیت باشه
اول از مادرم میگم که همیشه نفرینم میکرد میکفت بمیری میگفت سیاه بخت بشی!
مردم!
مامان ،زندگیم سیاه شد؛ تباه شد.
مامان دعات گرفت.
تو چی بابا؟
چطور تونستی با ما اینکارو بکنی چطور تونستی همچین کاری با خانواده ات بکنی؟
بابا با دست خودت بچتو نابود کردی.
بازم برات مهم نیست مگه نه؟
شماها چی رفقا؟ برام گریه نکنید.
براتون مهم نباشه که من نیستم.
همونطور که قبلا هم نبودم
ولی میدونی بیشترین حرف رو با تو دارم
اره میدونم داری این نامه رو میخونی
شرمنده رفیق گفتی بیشتر تلاش کنم ولی نشد
رفیق کم اوردم
بریدم
ببخش منو
پسر خاطرات خوشم یادت نره یه وقتهایی بیا پیشم
میدونی که تنهایی رو دوست ندارم
اما رفیق گریه نکنی برام
من اینجوری راحترم
گریه نکن لعنتی میبینم اشکات داره میریزه من که جایی نرفتم همیشه پیشتم
پسر اگه تو نبودی شاید خیلی وقت پیش تمومش میکردم
خر نشی بیای پیشم این ور چیز خاصی نیست
جای منم یه نوازنده درست و حسابی بیار
حدافظ پسر
د.ا.مک دالن •|
با عصبانیت فریاد زد: احمق!!
محکم توی اینه مشت زد ان را شکست و به فریاد زدن ادامه داد: چرا رفتی!؟ پسره بی عقل!!
داد زد و داد زد
چیکار میتونست بکنه؟
تنها توی اتاقش نشسته بود با چشم ها خیس به برگه توی دستش نگاه میکرد
برگه ای که از اشک خیس بود
برگه ای که از شدت درد مچاله شده بود
برگه ای که به خون اغشته بود
جوهر پخش شده نقش بسته بر کاغذ غم انگیزترین حرف های یه پسر سیزده ساله را با خودش حمل میکرد قلب هایی را پاره پاره میکرد که روزگاری از سنگ و اهن سخت تر بودند
|• از چی بگم؟ خب هرکسی یه نامه خداحافظی مینویسه ولی من همیشه عجیب بودم. بازم میخوام عجیب باشم تمسخر امیزه که توی لحظه های اخر هم متفاوتم میخوام به جای یه نامه ساده ،خودم باشم فقط و فقط خودم باشم
نمیدونم شاید موقع خوندن این نامه خیلی ناراحت باشید ولی من میخوام اخرین حرفام واقعیت باشه
اول از مادرم میگم که همیشه نفرینم میکرد میکفت بمیری میگفت سیاه بخت بشی!
مردم!
مامان ،زندگیم سیاه شد؛ تباه شد.
مامان دعات گرفت.
تو چی بابا؟
چطور تونستی با ما اینکارو بکنی چطور تونستی همچین کاری با خانواده ات بکنی؟
بابا با دست خودت بچتو نابود کردی.
بازم برات مهم نیست مگه نه؟
شماها چی رفقا؟ برام گریه نکنید.
براتون مهم نباشه که من نیستم.
همونطور که قبلا هم نبودم
ولی میدونی بیشترین حرف رو با تو دارم
اره میدونم داری این نامه رو میخونی
شرمنده رفیق گفتی بیشتر تلاش کنم ولی نشد
رفیق کم اوردم
بریدم
ببخش منو
پسر خاطرات خوشم یادت نره یه وقتهایی بیا پیشم
میدونی که تنهایی رو دوست ندارم
اما رفیق گریه نکنی برام
من اینجوری راحترم
گریه نکن لعنتی میبینم اشکات داره میریزه من که جایی نرفتم همیشه پیشتم
پسر اگه تو نبودی شاید خیلی وقت پیش تمومش میکردم
خر نشی بیای پیشم این ور چیز خاصی نیست
جای منم یه نوازنده درست و حسابی بیار
حدافظ پسر
د.ا.مک دالن •|
با عصبانیت فریاد زد: احمق!!
محکم توی اینه مشت زد ان را شکست و به فریاد زدن ادامه داد: چرا رفتی!؟ پسره بی عقل!!
داد زد و داد زد
چیکار میتونست بکنه؟
۵.۵k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.