پارت آخر*تک پارتی تهیونگ*(وقتی بهت خیانت می کنه و بعد می فهمه حامله ای..))
*ویو ا/ت*
خب..دیگه آماده شدم..
اوه صدای بوق ماشین میاد..
از پنجره نگاهی انداختم..
بله..تهیونگه
از در بیرون اومدم و سوار ماشینش شدم..
*پایان ویو ا/ت*
+سلام
_...
+امم..سلام کردم
_...
+عاا..تهیونگا
_عا..عا سلام
(تو فکرش:طوری مجذوبش شده بودم که حواسم نبود بهم سلام کرده..)
خیلی خوشگل بودی..
+بودم..؟
_و حالا خوشگل تر هم شدی:)
+یااا(خنده)حرکت کن..(خجالت)
(پرش به کافه..)
_هرچی میخای سفارش بده..
+امم..یه هات چاکلت لطفا
_منم همین که خانم گفتن..
(سفارش رو آوردن..)
+چرا اینجا کسی نیس..
_خب راستش این کافه هر روز رو فقط یک نفر اختصاص میده که میشه با یه همراه هم اومد..
+آها
امم..تهیونگ
_بله
+تو که برای یه هات چاکلت خوردن منو به کافه دعوت نکردی..؟
_آه..نه راستش..
(بشکن زد..)
ناگهان چراغ ها خاموش چندتا گارسون با لباس های مرتبی که داشتن همراه کیک و بادکنک هایی بدست به سمتشون اومدن..
همزمان موزیک ملایمی هم که ترکیبی از ویالون و پیانو بود پخش میشد..
اشک ذوق تو چشم های ا/ت جمع شده بود..
دستش رو جلوی دهانش گرفته بود و با چشم های گرد شده به تهیونگ و این تجملات سوپرایزی نگاه می کرد..
تهیونگ هم از دیدن شوق و خوشحالی دوباره پرنسسش شاد شده بود..
_خوشت اومد..؟
+اصلا..اصلا..
اوه..واقعا نمیدونم چی بگم(خنده)
_(خنده)همین لبخندت برام همه چیزه..!
تهیونگ پا میشه و میره رو صندلی ای روبروی پیانو میشینه..
به فرشته زندگیش نگاهی میکنه..و شروع به پیانو زدن میکنه..
(درحال نواختن پیانو..)
...
(اتمام پیانو زدن..)
+واو..!(دست زدن..)
فوق العاده بود..!
_(لبخند)
تهیونگ دسته گلی رو میگیره و به سمت ا/ت حرکت میکنه..
_فرشته زندگی من،کسی که با ورودت به زندگیم،زندگی برام بهشت شد..!
ای عشق من که من با تو..تا الان زنده ام..
تولدت مبارک..!
اشک تو چشم های ا/ت جمع شد و همینطور به مرد زندگیش به تهیونگش خیره شده بود..
که پرید بغلش..
+راستی تهیونگ..
تو بابا شدی:)
+چـ..چی؟!جدی میگی..؟؟(ذوق)
_بله
+هوراااا(و دوباره بغلش میکنه..)
+عاشقتم کیم تهیونگ..!
_من بیشتر:)
.
.
*پایان*
امیدوارم خوشتون اومده باشه..
حتما با لایک و کامنت هاتون بهم انرژی مثبت بدینن🥹🫶🏻
.
.
🔴شرایط برای تک/چند پارتی،سناریو بعدی:
لایک:۲۵
کامنت:۱۵
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
(راستی..لطفا اگه واقعا می خواین به فعالیتم ادامه بدم شرایط رو کامل کنید..لایک کنید و یه کامنت بزارید..
چون واقعا با ۷۷ تا فالوور حمایت ها خیلی کمه..😔🥺
این همه صبر برای این شرایط کم..؟
اگه خیلی طول بکشه مجبورم ادامه ندم چون اونجوری فایده ای ندارد و درخواستی هاتون عقب میفته..
برای بعضی هاتون از اون زمانی که یه درخواستی دادین یک ماه میگذره..!
چرا..؟چون یه سری ها فقط میخونن و به شرایط توجهی نمی کنن..!
و خیلی هم ممنونم از اونایی که حمایت می کنند..!🙂❤️✨)
.
.
«یه سر به پیجم بزن..!:)🫶🏻»
#فیک
#تک پارتی
#سناریو
#تهیونگ
#کوک
#بی تی اس
#آرمی
#ویسگون
خب..دیگه آماده شدم..
اوه صدای بوق ماشین میاد..
از پنجره نگاهی انداختم..
بله..تهیونگه
از در بیرون اومدم و سوار ماشینش شدم..
*پایان ویو ا/ت*
+سلام
_...
+امم..سلام کردم
_...
+عاا..تهیونگا
_عا..عا سلام
(تو فکرش:طوری مجذوبش شده بودم که حواسم نبود بهم سلام کرده..)
خیلی خوشگل بودی..
+بودم..؟
_و حالا خوشگل تر هم شدی:)
+یااا(خنده)حرکت کن..(خجالت)
(پرش به کافه..)
_هرچی میخای سفارش بده..
+امم..یه هات چاکلت لطفا
_منم همین که خانم گفتن..
(سفارش رو آوردن..)
+چرا اینجا کسی نیس..
_خب راستش این کافه هر روز رو فقط یک نفر اختصاص میده که میشه با یه همراه هم اومد..
+آها
امم..تهیونگ
_بله
+تو که برای یه هات چاکلت خوردن منو به کافه دعوت نکردی..؟
_آه..نه راستش..
(بشکن زد..)
ناگهان چراغ ها خاموش چندتا گارسون با لباس های مرتبی که داشتن همراه کیک و بادکنک هایی بدست به سمتشون اومدن..
همزمان موزیک ملایمی هم که ترکیبی از ویالون و پیانو بود پخش میشد..
اشک ذوق تو چشم های ا/ت جمع شده بود..
دستش رو جلوی دهانش گرفته بود و با چشم های گرد شده به تهیونگ و این تجملات سوپرایزی نگاه می کرد..
تهیونگ هم از دیدن شوق و خوشحالی دوباره پرنسسش شاد شده بود..
_خوشت اومد..؟
+اصلا..اصلا..
اوه..واقعا نمیدونم چی بگم(خنده)
_(خنده)همین لبخندت برام همه چیزه..!
تهیونگ پا میشه و میره رو صندلی ای روبروی پیانو میشینه..
به فرشته زندگیش نگاهی میکنه..و شروع به پیانو زدن میکنه..
(درحال نواختن پیانو..)
...
(اتمام پیانو زدن..)
+واو..!(دست زدن..)
فوق العاده بود..!
_(لبخند)
تهیونگ دسته گلی رو میگیره و به سمت ا/ت حرکت میکنه..
_فرشته زندگی من،کسی که با ورودت به زندگیم،زندگی برام بهشت شد..!
ای عشق من که من با تو..تا الان زنده ام..
تولدت مبارک..!
اشک تو چشم های ا/ت جمع شد و همینطور به مرد زندگیش به تهیونگش خیره شده بود..
که پرید بغلش..
+راستی تهیونگ..
تو بابا شدی:)
+چـ..چی؟!جدی میگی..؟؟(ذوق)
_بله
+هوراااا(و دوباره بغلش میکنه..)
+عاشقتم کیم تهیونگ..!
_من بیشتر:)
.
.
*پایان*
امیدوارم خوشتون اومده باشه..
حتما با لایک و کامنت هاتون بهم انرژی مثبت بدینن🥹🫶🏻
.
.
🔴شرایط برای تک/چند پارتی،سناریو بعدی:
لایک:۲۵
کامنت:۱۵
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
(راستی..لطفا اگه واقعا می خواین به فعالیتم ادامه بدم شرایط رو کامل کنید..لایک کنید و یه کامنت بزارید..
چون واقعا با ۷۷ تا فالوور حمایت ها خیلی کمه..😔🥺
این همه صبر برای این شرایط کم..؟
اگه خیلی طول بکشه مجبورم ادامه ندم چون اونجوری فایده ای ندارد و درخواستی هاتون عقب میفته..
برای بعضی هاتون از اون زمانی که یه درخواستی دادین یک ماه میگذره..!
چرا..؟چون یه سری ها فقط میخونن و به شرایط توجهی نمی کنن..!
و خیلی هم ممنونم از اونایی که حمایت می کنند..!🙂❤️✨)
.
.
«یه سر به پیجم بزن..!:)🫶🏻»
#فیک
#تک پارتی
#سناریو
#تهیونگ
#کوک
#بی تی اس
#آرمی
#ویسگون
۶.۴k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.