پارت ۹
بعدز صحبت با ته رفتم تو اتاق بخوابم فردا مثل همیشه رفتم حموم لباس تازه پوشیدم رفتم پایین تو یخچال رو دیدم هیچی واسه خوردن نبود تصمیم گرفتم برم خرید با پول خودم وقتی از خرید برگشتم با چیزی که دیدم شوکه شدم میناو ته با هم مینا تو خونه تهیونگ بود باهم داشتن فیلم نگاه میکردن که یکدفعه تو دلم بغض جم شد ولی به روی خودم نیوردم
_او ات رفتی خرید
+اهوم هیچی تو یخچال نبود واسه خوردن
_مرسی ولی خوب میگفتی خودم میگرفتم
+منم تو این خونه میخورم پس منم باید برای این خونه پول خرج کنم
^اتتتت خوب شد رفتی خرید تو خونه این هیچی نبود که آدم بخوره (گوش ته رو کشید )
_چاگی خوب اگه چیزی میخواستی میگفتی بخرم ای ای
^ات میشه قهوه برام بیاری
+باشه
+اونا که همینجوری داشتن عشق حال میکردن دلم به حال خودم سوخت که عاشق چه آدمی شدم وقتی دختره گفت قهوه کم بود بهش فش بدم ولی گفتم بعد ته باهام قهر میشه هیچی نگفتم قهوه رو بهش دادمو رفتم تبقه بالا تو اتاقم سگمو بغل کردم تو بغلش بغضمو خالی کردم که دیدم یونتان هم اومد بغلم گفتم خوبه حداقل تو دوستم داری به خودم گفتم بجای اینکه اینجا پشینم اشک بریزم پاشم برم بیرون به دوستام زنگ زدم باهاشون هماهنگ کردم لباسامو پوشیدم مثل همیشه میکاپ ساده قلاده سگمو تو گردنش انداختم بردمش بیرون یونتان هم میخواستم با خودم ببرم رفتم از ته اجازه گرفتم
+تهیونگ میشه یونتانو با خودم ببرم بیرون هولی هم میبرم (اسم سگ ات نمیدونم دیگه چه اسمی بزارم 😂)
_آره حتمن خودم میخواستم ببرم الان که تو میبری چه بهتر
+باشه فقط قلاده داره
_اهوم تو اتاقه
+میشه بهم بدی گفتی نمیتونم برم تو اتاقت
_اشکال نداره برو بردار برای یونتان میخوای بری که قلاده برداری
+باشه
ات:میخواستم برم تو اتاق ته که قلاده بردارم اون دختره هرزه گفت
^ات واستا من میارم
+باشه
+وقتی اومد که قلاده رو بده تو گوشم گفت
^مراقب رفتارت باش یکاری نکن گه یکاری کنم ته ازت متنفر بشه
من بدونه توجه به هرزه رفتم بیرون ....
_او ات رفتی خرید
+اهوم هیچی تو یخچال نبود واسه خوردن
_مرسی ولی خوب میگفتی خودم میگرفتم
+منم تو این خونه میخورم پس منم باید برای این خونه پول خرج کنم
^اتتتت خوب شد رفتی خرید تو خونه این هیچی نبود که آدم بخوره (گوش ته رو کشید )
_چاگی خوب اگه چیزی میخواستی میگفتی بخرم ای ای
^ات میشه قهوه برام بیاری
+باشه
+اونا که همینجوری داشتن عشق حال میکردن دلم به حال خودم سوخت که عاشق چه آدمی شدم وقتی دختره گفت قهوه کم بود بهش فش بدم ولی گفتم بعد ته باهام قهر میشه هیچی نگفتم قهوه رو بهش دادمو رفتم تبقه بالا تو اتاقم سگمو بغل کردم تو بغلش بغضمو خالی کردم که دیدم یونتان هم اومد بغلم گفتم خوبه حداقل تو دوستم داری به خودم گفتم بجای اینکه اینجا پشینم اشک بریزم پاشم برم بیرون به دوستام زنگ زدم باهاشون هماهنگ کردم لباسامو پوشیدم مثل همیشه میکاپ ساده قلاده سگمو تو گردنش انداختم بردمش بیرون یونتان هم میخواستم با خودم ببرم رفتم از ته اجازه گرفتم
+تهیونگ میشه یونتانو با خودم ببرم بیرون هولی هم میبرم (اسم سگ ات نمیدونم دیگه چه اسمی بزارم 😂)
_آره حتمن خودم میخواستم ببرم الان که تو میبری چه بهتر
+باشه فقط قلاده داره
_اهوم تو اتاقه
+میشه بهم بدی گفتی نمیتونم برم تو اتاقت
_اشکال نداره برو بردار برای یونتان میخوای بری که قلاده برداری
+باشه
ات:میخواستم برم تو اتاق ته که قلاده بردارم اون دختره هرزه گفت
^ات واستا من میارم
+باشه
+وقتی اومد که قلاده رو بده تو گوشم گفت
^مراقب رفتارت باش یکاری نکن گه یکاری کنم ته ازت متنفر بشه
من بدونه توجه به هرزه رفتم بیرون ....
۱۲.۰k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.