تو چه دانی که پس هر نگه سادهی من

تو چه دانی که پس هر نگه ساده‌ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی‌ست؟

یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمی‌ست

دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم ! آهوکم
تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم


#مهدی_اخوان_ثالث
دیدگاه ها (۳)

حالا اگر فقط جای خالی دیگران بودغصه‌ای نداشتم،آدم هرجور که ب...

بیخیالِ آدمهای تنهایی شوید که سالهاست در لاکِ تنهاییِ‌شان فر...

این منم کسی که در خواباز پرتگاه‌های بسیاری پرت شده و در بیدا...

کم تجربه تر که هستیم، فکر میکنیم ارزوها و هیجانهای مان بالها...

هیچ

ادامه پارت ⁵پایین صفحه با یه رنگ متفاوت نوشته بود که برای در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط