خواستنت برای یک روحِ به تاراج رفته و قلبی بیمار، اشتباهِ
خواستنت برای یک روحِ به تاراج رفته و قلبی بیمار، اشتباهِ محض بود.
اشتباهی که پشت اولین نگاهت فراموشش کردم و نشستن دردش رو به روی نفسهام پذیرفتم.
اما به یاد دارم که با تمامِ جونم پرستیدمت..
من تورو با نگاهم میبوسیدم و با آخرین قطرههای احساساتم دوستداشتنت رو زنده نگه میداشتم.
من.. اشتباه بودنت رو هم میخواستم.
ولی فراموش کردنِ حقیقت، متعلق نبودنت به من رو پنهان نمیکرد.. درواقع، هیچوقت نکرد.
پس چرا نباید سکوت میکردم؟
وقتی سکوتم تنها راهِ ادامه دادن برای تو بود..
اشتباهی که پشت اولین نگاهت فراموشش کردم و نشستن دردش رو به روی نفسهام پذیرفتم.
اما به یاد دارم که با تمامِ جونم پرستیدمت..
من تورو با نگاهم میبوسیدم و با آخرین قطرههای احساساتم دوستداشتنت رو زنده نگه میداشتم.
من.. اشتباه بودنت رو هم میخواستم.
ولی فراموش کردنِ حقیقت، متعلق نبودنت به من رو پنهان نمیکرد.. درواقع، هیچوقت نکرد.
پس چرا نباید سکوت میکردم؟
وقتی سکوتم تنها راهِ ادامه دادن برای تو بود..
۶۰۹
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.