وقتی روت نمیشد ببوسیش
وقتی روت نمیشد ببوسیش
بعد از روزی خسته کننده بلخره رسیدم خونه ، رمز در رو زدم و وارد شدم .
با دیدن بومگیو که به کیوت ترین شکل ممکن روی کاناپه خوابیده بود خنده ای کردم ، نزدیکش شدم و از فاصله ای کمتر نگاهش میکردم که چشمم به لباش افتاد و ناخود آگاه جمله ای رو به زبون آوردم
+ کاش میتونستم این لبای قرمزتو مزه کنم
با شنیدن جوابی شکه شدم
_ کی گفته نمیتونی بیب ؟
+ چ .. چی تو .. مگه خوا
مچ دستت رو گرفت و روی کاناپه پرتت کرد روت خیمه زد و گفت
_ ی کاری میکنم که دیگه ازم خجالت نکشی لیتل گرل
از اون کسی که درخواست داده بود بسیار معذرت میخام و شرمنده م که دیر گذاشتم و بازم معذرت که بد شد
بعد از روزی خسته کننده بلخره رسیدم خونه ، رمز در رو زدم و وارد شدم .
با دیدن بومگیو که به کیوت ترین شکل ممکن روی کاناپه خوابیده بود خنده ای کردم ، نزدیکش شدم و از فاصله ای کمتر نگاهش میکردم که چشمم به لباش افتاد و ناخود آگاه جمله ای رو به زبون آوردم
+ کاش میتونستم این لبای قرمزتو مزه کنم
با شنیدن جوابی شکه شدم
_ کی گفته نمیتونی بیب ؟
+ چ .. چی تو .. مگه خوا
مچ دستت رو گرفت و روی کاناپه پرتت کرد روت خیمه زد و گفت
_ ی کاری میکنم که دیگه ازم خجالت نکشی لیتل گرل
از اون کسی که درخواست داده بود بسیار معذرت میخام و شرمنده م که دیر گذاشتم و بازم معذرت که بد شد
۱.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.