از من مخفیش نکن. part 3
تهیونگ ویو:
عصبی و نگران بودم، ولی نباید جلوش نشون میدادم باید مثل همیشه رفتار میکردم وگرنه روش باز میشد و بیشتر از این غلطا میکرد
دیدم بهم خیره شده نگاه سردی بهش انداختم
اون پسر نمیخواست احساسشو نشون بده، فکر میکرد کار دوست پسرش بوده پس نمیخواست با رفتارش بهش اجازه بده که هرکاری بکنه و بعدا بیشتر از این پیش بره!
با یه دونه کیس مارک اتفاق خاصی نمیوفتاد، ولی اگه خوش رفتاری میکرد ممکن بود در اینده بیشتر از اینا پیش برن و اتفاقات خوبی نیوفته.
اون نمیخواست خواهرش ناراحت باشه و اذیت بشه
دستش رو توی جیبش گذاشت با نگاهی سرد به گردنش خیره شد
-اون چیه؟؟
دختر با ترس بهش خیره بود دلش نمیخواست بگه چه اتفاقی افتاده
برادرش که دید حرفی نمیزنه اروم به سمتش قدم برداشت و دستشو روی کبودی گردنش کشید و له عمق چشماش نگاه کرد
همزمان که دندونش رو بهم فشار میداد با عصبانیت سوال پرسید و سعی کرد خشمش رو کنترل کنه
-ات گفتم بهت این چیه؟؟
دختر خواست کمی عقب بره که برادرش محکم دستش رو گرفت و این اجازه رو بهش نداد، با عصبانیت بیشتری بهش خیره شد و کمی تن صداش بالا رفت
-ات درست جوابمو بده بهت گفتم این لعنتی که روی گردنته چیه؟؟
همونطور که برادرش با اخم به چشمای ترسیده اش نگاه میکرد سعی کرد دستش رو جدا کنه
با لکنت صحبت میکرد استرس زیادی گرفته بود
+ت.تهیونگ این کارت درست نیست
به دستش که اسیر دست برادرش بود نگاه کرد
+دستمو ول کن من دیرم شده باید برم مهمونی دوستم ناراحت میشه!
سعی میکرد مثل همیشه فرار کنه میدونست که موضوع جدیه و دیگه مثل قبل نیست که با دوتا حرف و مظلوم بازی بتونه از خونه بزنه بیرون
درواقع دختر هیچ کاری نکرده بود، فقط نباید موضوع اصلی رو پنهان میکرد
برادرش بیشتر دستش رو فشار داد
-بازم داری بهم دروغ میگی اره؟؟
+ن.نه تهیونگ بزار برم بعدا برات توضیح میدم لطفا!
با شدت دستش رو ول کرد
-توضیح میدی؟؟لعنتی چیو میخوای توضیح بدی، گردنت کبوده میفهمی؟چرا ، چرا باید گردنت کبود باشه وقتی من امار ثانیه به ثانیه تورو دارم، ها؟؟
دخترک سعی میکرد ارامشش رو حفظ کنه و فقط به مهمونی برسه
+ببین ته بهت قول میدم توضیح بدم فقط بزار الان برم شب برمیگردم هرچی خواستی بهت میگم باشه؟؟
به چشمای تیره برادرش خیره بود تا شاید کمی راضی شه
وقتی اصرار دختر رو دید تصمیم گرفت برای امشب ولش کنه
هرچی باشه قراره برگرده خونه و پیش تهیونگ بمونه ، هر اتفاقی هم که افتاده باشه اعتمادش نسبت به خواهرش کم نمیشه
۲۰ لایک ۳۰کامنت؟🌝
عصبی و نگران بودم، ولی نباید جلوش نشون میدادم باید مثل همیشه رفتار میکردم وگرنه روش باز میشد و بیشتر از این غلطا میکرد
دیدم بهم خیره شده نگاه سردی بهش انداختم
اون پسر نمیخواست احساسشو نشون بده، فکر میکرد کار دوست پسرش بوده پس نمیخواست با رفتارش بهش اجازه بده که هرکاری بکنه و بعدا بیشتر از این پیش بره!
با یه دونه کیس مارک اتفاق خاصی نمیوفتاد، ولی اگه خوش رفتاری میکرد ممکن بود در اینده بیشتر از اینا پیش برن و اتفاقات خوبی نیوفته.
اون نمیخواست خواهرش ناراحت باشه و اذیت بشه
دستش رو توی جیبش گذاشت با نگاهی سرد به گردنش خیره شد
-اون چیه؟؟
دختر با ترس بهش خیره بود دلش نمیخواست بگه چه اتفاقی افتاده
برادرش که دید حرفی نمیزنه اروم به سمتش قدم برداشت و دستشو روی کبودی گردنش کشید و له عمق چشماش نگاه کرد
همزمان که دندونش رو بهم فشار میداد با عصبانیت سوال پرسید و سعی کرد خشمش رو کنترل کنه
-ات گفتم بهت این چیه؟؟
دختر خواست کمی عقب بره که برادرش محکم دستش رو گرفت و این اجازه رو بهش نداد، با عصبانیت بیشتری بهش خیره شد و کمی تن صداش بالا رفت
-ات درست جوابمو بده بهت گفتم این لعنتی که روی گردنته چیه؟؟
همونطور که برادرش با اخم به چشمای ترسیده اش نگاه میکرد سعی کرد دستش رو جدا کنه
با لکنت صحبت میکرد استرس زیادی گرفته بود
+ت.تهیونگ این کارت درست نیست
به دستش که اسیر دست برادرش بود نگاه کرد
+دستمو ول کن من دیرم شده باید برم مهمونی دوستم ناراحت میشه!
سعی میکرد مثل همیشه فرار کنه میدونست که موضوع جدیه و دیگه مثل قبل نیست که با دوتا حرف و مظلوم بازی بتونه از خونه بزنه بیرون
درواقع دختر هیچ کاری نکرده بود، فقط نباید موضوع اصلی رو پنهان میکرد
برادرش بیشتر دستش رو فشار داد
-بازم داری بهم دروغ میگی اره؟؟
+ن.نه تهیونگ بزار برم بعدا برات توضیح میدم لطفا!
با شدت دستش رو ول کرد
-توضیح میدی؟؟لعنتی چیو میخوای توضیح بدی، گردنت کبوده میفهمی؟چرا ، چرا باید گردنت کبود باشه وقتی من امار ثانیه به ثانیه تورو دارم، ها؟؟
دخترک سعی میکرد ارامشش رو حفظ کنه و فقط به مهمونی برسه
+ببین ته بهت قول میدم توضیح بدم فقط بزار الان برم شب برمیگردم هرچی خواستی بهت میگم باشه؟؟
به چشمای تیره برادرش خیره بود تا شاید کمی راضی شه
وقتی اصرار دختر رو دید تصمیم گرفت برای امشب ولش کنه
هرچی باشه قراره برگرده خونه و پیش تهیونگ بمونه ، هر اتفاقی هم که افتاده باشه اعتمادش نسبت به خواهرش کم نمیشه
۲۰ لایک ۳۰کامنت؟🌝
۱۵.۹k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.