دلنوشته ام

وقتی ازم میپرسی چرا عصبیم و میگم نمیدونم،دلیلیش این نیست که نمیدونم آدم یه حرف که رو دلشه،چند تا رفتار از کسایی رو که دوسشون داره میبینه و سکوت میکنه؛پریشون می‌شه. بعد پریشون که می‌شه، دیگه نمی‌تونه حرف بزنه. بعد هی حرف میاد رو حرفش و حرفا قاطی می‌شن میریزه تو خودش. بعد دیگه حتی نمی‌تونه بگه. بعد هی انقد نمی‌گه و تو تکستاش هی مینوسه و و پاک میکنه که همش روی هم انبار میشه؛ بخواد ریسمونِ یه رنجو بکشه بیرون کلِ انبار هوار می‌شه رو سرش.حالا من بیام کل این انبار بکشم بیرون،هر صدتا چیزی که منو ناراحت کرده دونه به دونه توضیح بدم اونم تازه اگه تو درک کنی یا نکنی..
من از توضیح دادن برای کسایی که هیچوقت حسامو و حساسیتمو نفهمیدن متنفرم!
همون فک کنی زود رنج و عصبیم خیلی بهتره:)
#Baran
دیدگاه ها (۱)

گفت منتظر بمانرفــــــــتمن منتظر نماندماو هم نیامدچیزی شبیه...

درد ایــنــجــاســت ڪــه درد را؛نــمــے شــود بــه هیــچ ڪــ...

‌درد من و تمام تبر خورده‌ها یکی استباور نمی‌کنیم که مُردیم م...

‌از خواب سوختن پر و از داغ خالی‌امعمری به خون نشسته ی زخمی خ...

یادتونه 15 10 سال پیش , چین که اگه الان اقتصاد اول دنیا نباش...

چند پارتی(جونگ کوک/ات):Part2

شاگرد انتقالی پارت ۶۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط