(پارت دو)
(پارت _ دو)
هر روز تو مدرسه دم در منتظرش بودم
وقتی میومد تو مدرسه از شدت ذوق جیغ میزدم بچه های مدرسه فکر میکردن دیوونه شدم ولی من واقعا عاشق اون شده بودم دوباره رفتم پیشش بوسش کردم بهم درخواست ازدواج داد منم قبول کردم با هر مخالفتی بود باهاش ازدواج کردم صبح روز عروسی رفتیم کلی دور دور(ادامه دارد)...
هر روز تو مدرسه دم در منتظرش بودم
وقتی میومد تو مدرسه از شدت ذوق جیغ میزدم بچه های مدرسه فکر میکردن دیوونه شدم ولی من واقعا عاشق اون شده بودم دوباره رفتم پیشش بوسش کردم بهم درخواست ازدواج داد منم قبول کردم با هر مخالفتی بود باهاش ازدواج کردم صبح روز عروسی رفتیم کلی دور دور(ادامه دارد)...
۱۹۶
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.