روز های بعد تو
پارت 9
الکس:خب هیونگ کارای پرونده جون هی زودتر از موعدش تموم شده من میرم تحویلش میگیرم باخودم میارمش کره
شوگا:واقعاااا(بلند)
توجه تمام کسایی که داخل سالن بودن به شوگا جلب شد
نامجون:چیزی شده هیونگ؟(بلند)
شوگا با تکون دادن دستش نشون داد که نگران نباشن بعد گذشت چند لحظه ای دوباره جمع به حالت عادی خودش برگشت
شوگا:بهترین خبری بودکه میتونستی بهم بدی کی بلیط میگیری؟
الکس:فردا دارم میرم دنبال جون هی ...پروازمم از اژانس هواپیمایی انلاین رفتم خورد واسه 2 روز دیگه
..یکم دیگه صبر کنن بابایی دختر 2 روز دیگه تو بغلته (با خنده)
شوگا:خیلی خوشحالمممم..من برم به بقیه بگم فعلا خدافظ
شوگا نذاشت که الکس حرفش رو ادامه بده و سریع تلفن رو قطع کرد و وارد سالن شد
شوگا:جون هی تا دو روز دیگه میاد اینجا
جیمین:چی مگه قرار نبود بری دنبالش
شوگا روی مبل نشست و لیوان قهوش رو توی دستاش گرفت
شوگا:یکی از دوستام که خودش جون هی رو پیدا کرد میارتش
هالین :اخ جون یه نی نی دیگه..بابایی وقتی اومد میزاری برم خونشون بازی کنم
جیمین:حتما عزیزم
شوگا:بهتره دیگه رفع زخمت کنیم ساعت 12 شده ...
جیمین: من میرسونمت هیونگ
شوگا: نه مرسی تو با خانوادت برو من یکم قدم میزنم
جین:ولی شوگا دوره ها!
شوگا:نه بابا چیزی نیست که یه 10. .15 دقیقه پساده رویه
شبتون بخیر
شوگا از همه خدافظی کرد و به طرف خونه راه افتاد هوا خیلی خوب بود شوگا توی دنیای خودش بود ...به این فکر میکرد که میتونه تا چند روز دیگه دست تو دست دختر کوچولوش توی این خیابونا قدم بزنه
شوگا:خدایا عم. اینو بهم. بده که خوشبختی.دخترمو ببینم (اروم)
تقریبا پس از گذشت 11 مین شوگا به خونه رسید
شوگا:اههه الان باید کجا بخوابم؟
گرم ترین اتاق اتاق کارش بود که تماما خالی بود یکی کل خونه خالی بود ولی بازم اونجا گرم تر بود
وارد اتاق شد کتش رو زیرش انداخت و همونجا خوابید
(پرش به صبح ساعت 8)
با حس بدن درد از خواب بیدار شدم
شوگا:اههه خشک شدم
بلند شدم هنوز ویندوزم بالا نیومده بود که گوشیم زنگ خورد
شوگا:الو
/:سلام با اقای مین یونگی تماس گرفتم؟
شوگا:بله خودمم
/:من کیم هستم ..مدیر شرکت سازش ..شما به ما سفارش وسایل خونه و کودک و سرویس های اشپز خونه رو داده بودید امروز هستید ما خودمون میاریم و براتون. میچینیم
شوگا:اه بله بله هستم ...ساعت چند میایید؟
کیم:تقریبا میتونم بگم تا 10 مین دیگه چون ادرس شما نزدیک شرکت ماست.....
تا پارت بعدی بای بای 🍂🍁
یکوچولو فشار درسا زیاد شده منم مجبورم کم کم و کوچیک کوچیک پارت بزارم ..پس هروقت وقت کنم پارت میزارم 🎀فکر نکنمم بعد این فعلا بخوام فیکی رو شروع کنم پس بقیه درخواستیا باشه برای بعد🫠🎀
شرط
لایک 15
کامنت5
الکس:خب هیونگ کارای پرونده جون هی زودتر از موعدش تموم شده من میرم تحویلش میگیرم باخودم میارمش کره
شوگا:واقعاااا(بلند)
توجه تمام کسایی که داخل سالن بودن به شوگا جلب شد
نامجون:چیزی شده هیونگ؟(بلند)
شوگا با تکون دادن دستش نشون داد که نگران نباشن بعد گذشت چند لحظه ای دوباره جمع به حالت عادی خودش برگشت
شوگا:بهترین خبری بودکه میتونستی بهم بدی کی بلیط میگیری؟
الکس:فردا دارم میرم دنبال جون هی ...پروازمم از اژانس هواپیمایی انلاین رفتم خورد واسه 2 روز دیگه
..یکم دیگه صبر کنن بابایی دختر 2 روز دیگه تو بغلته (با خنده)
شوگا:خیلی خوشحالمممم..من برم به بقیه بگم فعلا خدافظ
شوگا نذاشت که الکس حرفش رو ادامه بده و سریع تلفن رو قطع کرد و وارد سالن شد
شوگا:جون هی تا دو روز دیگه میاد اینجا
جیمین:چی مگه قرار نبود بری دنبالش
شوگا روی مبل نشست و لیوان قهوش رو توی دستاش گرفت
شوگا:یکی از دوستام که خودش جون هی رو پیدا کرد میارتش
هالین :اخ جون یه نی نی دیگه..بابایی وقتی اومد میزاری برم خونشون بازی کنم
جیمین:حتما عزیزم
شوگا:بهتره دیگه رفع زخمت کنیم ساعت 12 شده ...
جیمین: من میرسونمت هیونگ
شوگا: نه مرسی تو با خانوادت برو من یکم قدم میزنم
جین:ولی شوگا دوره ها!
شوگا:نه بابا چیزی نیست که یه 10. .15 دقیقه پساده رویه
شبتون بخیر
شوگا از همه خدافظی کرد و به طرف خونه راه افتاد هوا خیلی خوب بود شوگا توی دنیای خودش بود ...به این فکر میکرد که میتونه تا چند روز دیگه دست تو دست دختر کوچولوش توی این خیابونا قدم بزنه
شوگا:خدایا عم. اینو بهم. بده که خوشبختی.دخترمو ببینم (اروم)
تقریبا پس از گذشت 11 مین شوگا به خونه رسید
شوگا:اههه الان باید کجا بخوابم؟
گرم ترین اتاق اتاق کارش بود که تماما خالی بود یکی کل خونه خالی بود ولی بازم اونجا گرم تر بود
وارد اتاق شد کتش رو زیرش انداخت و همونجا خوابید
(پرش به صبح ساعت 8)
با حس بدن درد از خواب بیدار شدم
شوگا:اههه خشک شدم
بلند شدم هنوز ویندوزم بالا نیومده بود که گوشیم زنگ خورد
شوگا:الو
/:سلام با اقای مین یونگی تماس گرفتم؟
شوگا:بله خودمم
/:من کیم هستم ..مدیر شرکت سازش ..شما به ما سفارش وسایل خونه و کودک و سرویس های اشپز خونه رو داده بودید امروز هستید ما خودمون میاریم و براتون. میچینیم
شوگا:اه بله بله هستم ...ساعت چند میایید؟
کیم:تقریبا میتونم بگم تا 10 مین دیگه چون ادرس شما نزدیک شرکت ماست.....
تا پارت بعدی بای بای 🍂🍁
یکوچولو فشار درسا زیاد شده منم مجبورم کم کم و کوچیک کوچیک پارت بزارم ..پس هروقت وقت کنم پارت میزارم 🎀فکر نکنمم بعد این فعلا بخوام فیکی رو شروع کنم پس بقیه درخواستیا باشه برای بعد🫠🎀
شرط
لایک 15
کامنت5
- ۷۸۲
- ۲۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط