یه روز داشتم با قیچی چمن هارو کوتاه میکردم و گل هارو اب م
یه روز داشتم با قیچی چمن هارو کوتاه میکردم و گل هارو اب میدادم که یه زنبور دستم رو نیش زد
ا.ت. اییییییییییی(جیغ)
بادیگارد. دهنتو ببند مگه نمیدونی رئیس کار داره
ا.ت. به شما ربطی نداره یه روزی میاد تو اون رئیس اشغالت منو ازاد میکنین .
یهو بادیگاردا دستمو گرفتن و بلندم کردن و منو بردن تو اتاق اون پسره
بادیگارد. رئیس این دختره به شما توهین کرده
ا.ت. چرا دروغ میگی
ته. شماها برین من باهاش کار دارم
بادیگارد. چشم
بادیگارد ها رفتن یکم ترسیدم که میخوان باهام چیکار کنه برای همین وایسادم
ته. بیا اینجا
رفتم پیشش که از رو صندلیش بلند شد و زیر گوشم گفت
ته. اگه یه بار دیگه بهم فحش بدی باید خودتو تو قبر ببینی دختر جون ، فهمیدی؟
ا.ت. ب...بب..باشه
ته. امشب هم تو اتاق من میخوابی
ا.ت.....
ته. نشنیدم؟
ا.ت. باشه
ته. حالا برو
از اتاق رفتم بیرون و یه نفس ازاد کشیدم رفتم تو اتاق خودم و میا(یکی از اجوما ها که با ا.ت دوسته)
رو صدا کردم و اومد تو اتاقم
میا. چی شد ا.ت؟
ا.ت. بدبخت شدم
میا. چی گفت بهت؟
ا.ت. گفت امشب پیشش بخوابم
میا. وایی ، ا.ت نباید هیچکاری کنی
ا.ت. چرا؟
میا. چون قبلا یکی از اجوما هارو برده تو اتاقش ولی فردا صبح ازش خبری نبود
ا.ت. از دست بابام همش تخصیر اینه
میا. استرس نداشته باش دختر من هستم
ا.ت. باشه مرسی
همدیگرو بقل کردیم و از اتاق رفت بیرون خودم رو تخت پرت کردم و خوابیدم
ساعت ۱۱ شب...
لباس خوابم رو پوشیدم و رفتم در اتاق تهیونگ رو زدم
که یهو درو باز کرد
ته. کیه؟
ا.ت. میتونم بیام تو؟
ته. بیا
رفتم داخل و رفتم کاناپه دراز کشیدم
ته. من نگفتم اونجا بخوابی
ا.ت. تو گفتی بیام تو اتاقت بخوابم
ته. الان میگم بیا رو تخت
ا.ت. اوففف
بلند شدم رفتم رو تخت دراز کشیدم و رومو اونوری کردم
که یهو از پشت بقلم کرد
ا.ت. ولم کن
ته. نمیخوام
ا.ت. گفتم ولم کن
ته. یادت رفته چیکار میکنم؟
ا.ت. ایششش
و...
ا.ت. اییییییییییی(جیغ)
بادیگارد. دهنتو ببند مگه نمیدونی رئیس کار داره
ا.ت. به شما ربطی نداره یه روزی میاد تو اون رئیس اشغالت منو ازاد میکنین .
یهو بادیگاردا دستمو گرفتن و بلندم کردن و منو بردن تو اتاق اون پسره
بادیگارد. رئیس این دختره به شما توهین کرده
ا.ت. چرا دروغ میگی
ته. شماها برین من باهاش کار دارم
بادیگارد. چشم
بادیگارد ها رفتن یکم ترسیدم که میخوان باهام چیکار کنه برای همین وایسادم
ته. بیا اینجا
رفتم پیشش که از رو صندلیش بلند شد و زیر گوشم گفت
ته. اگه یه بار دیگه بهم فحش بدی باید خودتو تو قبر ببینی دختر جون ، فهمیدی؟
ا.ت. ب...بب..باشه
ته. امشب هم تو اتاق من میخوابی
ا.ت.....
ته. نشنیدم؟
ا.ت. باشه
ته. حالا برو
از اتاق رفتم بیرون و یه نفس ازاد کشیدم رفتم تو اتاق خودم و میا(یکی از اجوما ها که با ا.ت دوسته)
رو صدا کردم و اومد تو اتاقم
میا. چی شد ا.ت؟
ا.ت. بدبخت شدم
میا. چی گفت بهت؟
ا.ت. گفت امشب پیشش بخوابم
میا. وایی ، ا.ت نباید هیچکاری کنی
ا.ت. چرا؟
میا. چون قبلا یکی از اجوما هارو برده تو اتاقش ولی فردا صبح ازش خبری نبود
ا.ت. از دست بابام همش تخصیر اینه
میا. استرس نداشته باش دختر من هستم
ا.ت. باشه مرسی
همدیگرو بقل کردیم و از اتاق رفت بیرون خودم رو تخت پرت کردم و خوابیدم
ساعت ۱۱ شب...
لباس خوابم رو پوشیدم و رفتم در اتاق تهیونگ رو زدم
که یهو درو باز کرد
ته. کیه؟
ا.ت. میتونم بیام تو؟
ته. بیا
رفتم داخل و رفتم کاناپه دراز کشیدم
ته. من نگفتم اونجا بخوابی
ا.ت. تو گفتی بیام تو اتاقت بخوابم
ته. الان میگم بیا رو تخت
ا.ت. اوففف
بلند شدم رفتم رو تخت دراز کشیدم و رومو اونوری کردم
که یهو از پشت بقلم کرد
ا.ت. ولم کن
ته. نمیخوام
ا.ت. گفتم ولم کن
ته. یادت رفته چیکار میکنم؟
ا.ت. ایششش
و...
۷.۰k
۱۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.