گل سمے 🥀 پارت ۷
گل سمے 🥀 پارت ۷
( هشدار: کل این پارت هنتای هست اگر دوست ندارید نگاه نکنید)
وقتی از سر میز پا شدیم دراکن کون رفت شرکت کیو و ریکو رفتن با دوستا شون بیرون اما چان هم با یوکا و یوری رفتن خرید و فقط من و مایکی توی خونه بودیم
توی همین فکرها بودم که مایکی کون اومد سمت من و منو پرنسسی بغل کرد
میکو: مایکی کون داری چیکار می کنی
مایکی: ایهشششش تا الان هم خیلی صبر کردم گربه کوچولو
منم دیگه هیچ حرفی نزدم و مایکی منو برد سمت اتاق خوابش و منو انداخت روی تخت و اومد سمت من و روم خیمه زد و شروع کرد به مارک گذاشتن روی گردنم کرد
(از زبون نویسنده)
مایکی همین طور داشت مارک میزاشت بعد از دختر جدا شد و بعد دختر نشستم و لباسش رو در آورد بعد هم مایکی قفل سوتینش رو باز کرد و دختر خوابوند روی تخت سوتین رو انداخت روی زمین و خودش شروع کرد به مک زدن یکی از نوک سینه ها
میکو: مایکییی آهههههه من اونو اههه می خوامممم
مایکی هم یک لبخند به میکو میزنه لباساش رو در میاره
بعد میره سمت میکو و دوتا انگشت هاش رو فرو می کنه توی سوراخ
میکو: آههههههه آههههه هههههه
مایکی: هرچی بیشتر ناله می کنی بیشتر تحریکم می کنی
مایکی هم انگشت هاش رو از سوراخ در آورد و اونو وارد سوراخ کرد که ناله های میکو بیشتر شد
میکو: آههههه آهههه
بدون توجه به ناله های میکو شروع کرد و به تلمبه زدن، بعد از اینکه کلی درد کشیدن میکو درد جاش رو به لذت داد، مایکی هم شروع کرد به مک زدن لبای میکو و زبونش رو به بازی گرفتن، بعد از چند دقیقه تلمبه زدن مایکی توی میکو ارضاع شد
بعد مایکی یک نگاهی به میکو کرد و دید که بیهوش شده پس لباس هاش رو پوشید و میکو رو هم برد توی اتاقش و لباس هاش هم تنش کرد و گذاشتش روی تختش و خودش هم رفت توی پذیرایی
( هشدار: کل این پارت هنتای هست اگر دوست ندارید نگاه نکنید)
وقتی از سر میز پا شدیم دراکن کون رفت شرکت کیو و ریکو رفتن با دوستا شون بیرون اما چان هم با یوکا و یوری رفتن خرید و فقط من و مایکی توی خونه بودیم
توی همین فکرها بودم که مایکی کون اومد سمت من و منو پرنسسی بغل کرد
میکو: مایکی کون داری چیکار می کنی
مایکی: ایهشششش تا الان هم خیلی صبر کردم گربه کوچولو
منم دیگه هیچ حرفی نزدم و مایکی منو برد سمت اتاق خوابش و منو انداخت روی تخت و اومد سمت من و روم خیمه زد و شروع کرد به مارک گذاشتن روی گردنم کرد
(از زبون نویسنده)
مایکی همین طور داشت مارک میزاشت بعد از دختر جدا شد و بعد دختر نشستم و لباسش رو در آورد بعد هم مایکی قفل سوتینش رو باز کرد و دختر خوابوند روی تخت سوتین رو انداخت روی زمین و خودش شروع کرد به مک زدن یکی از نوک سینه ها
میکو: مایکییی آهههههه من اونو اههه می خوامممم
مایکی هم یک لبخند به میکو میزنه لباساش رو در میاره
بعد میره سمت میکو و دوتا انگشت هاش رو فرو می کنه توی سوراخ
میکو: آههههههه آههههه هههههه
مایکی: هرچی بیشتر ناله می کنی بیشتر تحریکم می کنی
مایکی هم انگشت هاش رو از سوراخ در آورد و اونو وارد سوراخ کرد که ناله های میکو بیشتر شد
میکو: آههههه آهههه
بدون توجه به ناله های میکو شروع کرد و به تلمبه زدن، بعد از اینکه کلی درد کشیدن میکو درد جاش رو به لذت داد، مایکی هم شروع کرد به مک زدن لبای میکو و زبونش رو به بازی گرفتن، بعد از چند دقیقه تلمبه زدن مایکی توی میکو ارضاع شد
بعد مایکی یک نگاهی به میکو کرد و دید که بیهوش شده پس لباس هاش رو پوشید و میکو رو هم برد توی اتاقش و لباس هاش هم تنش کرد و گذاشتش روی تختش و خودش هم رفت توی پذیرایی
۶۲۶
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.