عشق یا ثروت (پارت یک)
اون توهم بود یا من خل شدم
اون مرده؟ نه نه نه امکان نداره نمیشه
اشکام بدو اختیار سرازیر شد خیلی ترسیده بودم که در باز شد
سرمو برگردوندم و با چشمایه اشکی به اینوپی خیره شدم
اینوپی: کوکو؟ چرا داری گریه میکنی ها اروم باش حال خواهرم خوبه...
کوکو: اتفاقی براش نیوفتاده که اینوپی
اینوپی: نه اون حالش خوبه فقط دیگه نفس نمیکشه(با بغض)
کوکو: چی میگی اون... م... مرده امکان نداره لعنتی چرا چرا چراااا چرا نتونستم نجاتش بدم من بی عرضه از یه کار ساده ام بر نیومدم
همینطور گریه میکردم و به خودم بد و بی راه میگفتم که دیدم یکی بغلم کرده چشمامو باز کردم اون اینوپی بود و اروم سرمو ناز کرد
اینوپی: منم از مرگ خواهرم ناراحتم ولی ما فقط بچه ایم کار بیشتری ازمون بر نمیومد
عصبی از این که اون چرا جایه اکانست هولش دادم و سرش خورد به دیوار و خونش رو دیوار کشیده شد سرش گرفته بود به میخ
اینوپی: اخخخ سرم
بلند شد اروم سمتم قدم ورداشت که وسط راه از هوش رفت و افتاد با تمام توانم پرستار و خبر کردم و بردنش
زمان: مرخص شدن کوکونوی هاجیمه
تازه نرخص شدم واقعا برا اینوپی نگران بودم با سرعت رفتم بخش پذیرش و ادرس اتاقشو گرفتم
پرستار: فعلا که بیهوشه میتوانی بعدا ببینیش اما به خاطر ضربه هزینه یه بیمارستان میره بالا دو هفته فرست دارید جورش کنید...
اون مرده؟ نه نه نه امکان نداره نمیشه
اشکام بدو اختیار سرازیر شد خیلی ترسیده بودم که در باز شد
سرمو برگردوندم و با چشمایه اشکی به اینوپی خیره شدم
اینوپی: کوکو؟ چرا داری گریه میکنی ها اروم باش حال خواهرم خوبه...
کوکو: اتفاقی براش نیوفتاده که اینوپی
اینوپی: نه اون حالش خوبه فقط دیگه نفس نمیکشه(با بغض)
کوکو: چی میگی اون... م... مرده امکان نداره لعنتی چرا چرا چراااا چرا نتونستم نجاتش بدم من بی عرضه از یه کار ساده ام بر نیومدم
همینطور گریه میکردم و به خودم بد و بی راه میگفتم که دیدم یکی بغلم کرده چشمامو باز کردم اون اینوپی بود و اروم سرمو ناز کرد
اینوپی: منم از مرگ خواهرم ناراحتم ولی ما فقط بچه ایم کار بیشتری ازمون بر نمیومد
عصبی از این که اون چرا جایه اکانست هولش دادم و سرش خورد به دیوار و خونش رو دیوار کشیده شد سرش گرفته بود به میخ
اینوپی: اخخخ سرم
بلند شد اروم سمتم قدم ورداشت که وسط راه از هوش رفت و افتاد با تمام توانم پرستار و خبر کردم و بردنش
زمان: مرخص شدن کوکونوی هاجیمه
تازه نرخص شدم واقعا برا اینوپی نگران بودم با سرعت رفتم بخش پذیرش و ادرس اتاقشو گرفتم
پرستار: فعلا که بیهوشه میتوانی بعدا ببینیش اما به خاطر ضربه هزینه یه بیمارستان میره بالا دو هفته فرست دارید جورش کنید...
۱.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.