شب خاص. Part 10
#شب_خاص. Part 10
که یهو با صدای جین به خودم اومدم
(علامت جین&)
(علامت نامجون#)
&عزیزم چیزی شده(کمی نگران)
# نه عزیزم چیزی نیست
& مطمئنی؟
# اره مطمئنم
ویو تهیونگ•
فهمیدم نامجون داره حرصش میگیره در اصل به خاطر همین این کارو کردم
_ خب بیاین چیزی بخوریم اجوما
آ.ج:بله پسرم
_ لطفاً برامون شر..اب میارید
آ.ج:الان میارم (رفت)
_ خیلی ممنون
نگاهم به جونگ کوک بود تو خودش بود و کمی معذب پوزخندی زدم و عمیق تر بهش نگاه کردم چشماش،موهاش،بدنش،لباش که مثل پنبه برای بوسیدن آماده ی آماده بود
آ.ج: بفرمایید
_ ممنون اجوما
بخورید امروز کاملا آزادیم مگه نه
جیهوپ:درسته
ویو یونگی•
همینجوری که جام رو توی دستم تکون
میدادم یهو...
ببخشید اگه کم شد پارت بعدی رو زیاد مینویسم💌
لایک یادتون نره خوشگلا💖✨
که یهو با صدای جین به خودم اومدم
(علامت جین&)
(علامت نامجون#)
&عزیزم چیزی شده(کمی نگران)
# نه عزیزم چیزی نیست
& مطمئنی؟
# اره مطمئنم
ویو تهیونگ•
فهمیدم نامجون داره حرصش میگیره در اصل به خاطر همین این کارو کردم
_ خب بیاین چیزی بخوریم اجوما
آ.ج:بله پسرم
_ لطفاً برامون شر..اب میارید
آ.ج:الان میارم (رفت)
_ خیلی ممنون
نگاهم به جونگ کوک بود تو خودش بود و کمی معذب پوزخندی زدم و عمیق تر بهش نگاه کردم چشماش،موهاش،بدنش،لباش که مثل پنبه برای بوسیدن آماده ی آماده بود
آ.ج: بفرمایید
_ ممنون اجوما
بخورید امروز کاملا آزادیم مگه نه
جیهوپ:درسته
ویو یونگی•
همینجوری که جام رو توی دستم تکون
میدادم یهو...
ببخشید اگه کم شد پارت بعدی رو زیاد مینویسم💌
لایک یادتون نره خوشگلا💖✨
۰
۰۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.