پارت۵۹
پارت۵۹
ژان داشت لباساشو جم میکرد چنگ اومد پیشش
چنگ.. اینجا چیکار میکنی
ژان ..دارم لباسامو جم میکنم دارم با شوکای میرم جایی شاید چند روز نباشم
چنگ.. واقعا چرا من خبر ندارم
ژان ..وقت نشد خبرت کنم
چنگ .. میتونم یه سوال ازت بپرسم
ژان.. بگو
چنگ .. برای اعتراف عشق باید چیکار کنی
ژان.. نکنه عاشق کسی شدی
چنگ.. فقط بگو چیکار کنم
ژان.. یه جای رمانتیک درست کن و بهش از تهه قلبت اعتراف کن
چنگ.. به نظرت جواب میده
ژان.. نمیدونم تا حالا به کسی اعتراف نکردم
چنگ ..باشه کمک میخوایی
ژان.. نه خودم جم میکنم
بعدشم چنگ رفت بخوابه
ییبو اومد پیش ژان
ژان ..اینجا چیکار میکنی
ییبو.. داشتم رد میشدم شنیدم داری لباساتو جم میکنی
ژان ..شندیم یا فال گوش واستادی
ییبو.. حالا هرچی
ژان ..خجالت بکش انگار بچه ای
ییبو.. خب شوکای چی گفت
ژان ..هیچی پلاک زنجیر برای یکی از اشناهاش بوده داریم به دهکده میریم تا در موردش تحقیق کنیم
ییبو.. نخیر نمیشه اول خطرناکه دوم تو و شوکای تنهایی میرین انگار دارین برای ماه عسل میرین
ژان ..چرا خیال پردازی میکنی
ییبو ..خب راست میگم
ژان.. خب اگه اینقد برات مهمه توهم بیا
ییبو.. نخیر خودم کلی کار دارم نمیتونم به کارای بچه گانه شماها برسم
ژان.. نکنه ترسیدی
ییبو.. چطور ممکنه
ژان.. از قیافت مشخصه
ییبو ..خب پس منم میام تا بهت نشون بدم نمیترسم
ژان.. پس زود باش لباساتو جم کن ما فردا صبح زود حرکت میکنیم
ییبو ..باشه ولی چرا اینقد عجله ای
ژان.. همینه که هست میخوایی بیا نمیخوایی نیا
ییبو ..باشه ولی برای جم کردن لباسا کمک میخوام
ژان ..فکرشم نکن
ییبو ..چند روزه محافظم رفته کسی نیست کمکم کنه
ژان.. اصلا به من رفت نداره برو دو دست لباس بردار دیگه
ییبو ..خب نمیشه
ژان.. شبت بخیر سریع رفت تو اتاقش درم بست
ییبو..دیوونه
لوسی و دینگ یوشی درحال خوردن نوشیدنی هابودنکه صاحب رقاص خونه اومدگفت
ص/رقاص خونه..چه زوج زیبایی
دینگ یوشی..ممنونم نظرلطف شماست
لیژانم که درحال حرص خوردن بود
ص/رقاص خونه..چه خانم زیبایی
لوسی ممنون
صاحب رقاص خونه..راستش من یه لباس خوشگل دارم که میخام بفروشمش واگه توتنه شما خانم زیبا باشه متمعنم به فروش میره
لوسی..خب راستش نمیدونم قبول کنم یه نه
دینگ یوشی..خب راست میگه چرا مدل لباس نمیشی توکه خیلی خوشگلی
لوسی..اخه تاحالاانجام ندادم
دینگ یوشی..یادته وقتی بچه بودیم بهت چندتا حرکت یاددادم همونارو انجام بده
لوسی..بنظرت خوب میشه
دینگ یوشی..معلومه که خوب میشه برودیگه
لوسی..باشه
لوسی داشت میرفت که لیژان گفت
لیژان..ابرویه مارو نبری چن توگروه مایی
چن ژه یوان..راست میگه
دینگ یوشی..شمانگران نباشید اون کارشو خوب بلده
لوسی...راست میگه حالا واییستا نگا کن چه نماییشی اجرامیکنم
ژان داشت لباساشو جم میکرد چنگ اومد پیشش
چنگ.. اینجا چیکار میکنی
ژان ..دارم لباسامو جم میکنم دارم با شوکای میرم جایی شاید چند روز نباشم
چنگ.. واقعا چرا من خبر ندارم
ژان ..وقت نشد خبرت کنم
چنگ .. میتونم یه سوال ازت بپرسم
ژان.. بگو
چنگ .. برای اعتراف عشق باید چیکار کنی
ژان.. نکنه عاشق کسی شدی
چنگ.. فقط بگو چیکار کنم
ژان.. یه جای رمانتیک درست کن و بهش از تهه قلبت اعتراف کن
چنگ.. به نظرت جواب میده
ژان.. نمیدونم تا حالا به کسی اعتراف نکردم
چنگ ..باشه کمک میخوایی
ژان.. نه خودم جم میکنم
بعدشم چنگ رفت بخوابه
ییبو اومد پیش ژان
ژان ..اینجا چیکار میکنی
ییبو.. داشتم رد میشدم شنیدم داری لباساتو جم میکنی
ژان ..شندیم یا فال گوش واستادی
ییبو.. حالا هرچی
ژان ..خجالت بکش انگار بچه ای
ییبو.. خب شوکای چی گفت
ژان ..هیچی پلاک زنجیر برای یکی از اشناهاش بوده داریم به دهکده میریم تا در موردش تحقیق کنیم
ییبو.. نخیر نمیشه اول خطرناکه دوم تو و شوکای تنهایی میرین انگار دارین برای ماه عسل میرین
ژان ..چرا خیال پردازی میکنی
ییبو ..خب راست میگم
ژان.. خب اگه اینقد برات مهمه توهم بیا
ییبو.. نخیر خودم کلی کار دارم نمیتونم به کارای بچه گانه شماها برسم
ژان.. نکنه ترسیدی
ییبو.. چطور ممکنه
ژان.. از قیافت مشخصه
ییبو ..خب پس منم میام تا بهت نشون بدم نمیترسم
ژان.. پس زود باش لباساتو جم کن ما فردا صبح زود حرکت میکنیم
ییبو ..باشه ولی چرا اینقد عجله ای
ژان.. همینه که هست میخوایی بیا نمیخوایی نیا
ییبو ..باشه ولی برای جم کردن لباسا کمک میخوام
ژان ..فکرشم نکن
ییبو ..چند روزه محافظم رفته کسی نیست کمکم کنه
ژان.. اصلا به من رفت نداره برو دو دست لباس بردار دیگه
ییبو ..خب نمیشه
ژان.. شبت بخیر سریع رفت تو اتاقش درم بست
ییبو..دیوونه
لوسی و دینگ یوشی درحال خوردن نوشیدنی هابودنکه صاحب رقاص خونه اومدگفت
ص/رقاص خونه..چه زوج زیبایی
دینگ یوشی..ممنونم نظرلطف شماست
لیژانم که درحال حرص خوردن بود
ص/رقاص خونه..چه خانم زیبایی
لوسی ممنون
صاحب رقاص خونه..راستش من یه لباس خوشگل دارم که میخام بفروشمش واگه توتنه شما خانم زیبا باشه متمعنم به فروش میره
لوسی..خب راستش نمیدونم قبول کنم یه نه
دینگ یوشی..خب راست میگه چرا مدل لباس نمیشی توکه خیلی خوشگلی
لوسی..اخه تاحالاانجام ندادم
دینگ یوشی..یادته وقتی بچه بودیم بهت چندتا حرکت یاددادم همونارو انجام بده
لوسی..بنظرت خوب میشه
دینگ یوشی..معلومه که خوب میشه برودیگه
لوسی..باشه
لوسی داشت میرفت که لیژان گفت
لیژان..ابرویه مارو نبری چن توگروه مایی
چن ژه یوان..راست میگه
دینگ یوشی..شمانگران نباشید اون کارشو خوب بلده
لوسی...راست میگه حالا واییستا نگا کن چه نماییشی اجرامیکنم
۳.۳k
۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.