p ۶
p ۶
ویو جین
چند بار به هی سو زنگ زدم ولی جواب نداد برای همین به زن عمو (مادر هی سو) زنگ زدم
ویو میونگ (مادر هی سو)
داشتم کمد این تنبل (منظورش هی سو) رو مرتب میکردم که ی کاغذ لای کمد پیدا کردم
...
بازش کردم که یهو گوشیم زنگ خورد
* (* علامت مادر هی سو) بله پسرم
_ زن عمو هی سو کجاس
* خوابه
_ اها بیدار شد بگید بهم زنگ بزنه
* باشه پسرم فعلا
قطع کردم در کمد رو بستم و رفتم
.
.
فردا:
.
.
ویو هی سو
دیگه صبحا بدون الارم بیدار میشم یا بهتر بگم اصلا نمیخوام با فکر اینکه چند روز دیگه زن رسمی اون احمق میشم
اماده شدم و رفتم سرکار
دیگه مثل قبل حوصله نمیکنم به خودم برسم
ببخشید دیر شد تکلیف زیاد داشتم
ویو جین
چند بار به هی سو زنگ زدم ولی جواب نداد برای همین به زن عمو (مادر هی سو) زنگ زدم
ویو میونگ (مادر هی سو)
داشتم کمد این تنبل (منظورش هی سو) رو مرتب میکردم که ی کاغذ لای کمد پیدا کردم
...
بازش کردم که یهو گوشیم زنگ خورد
* (* علامت مادر هی سو) بله پسرم
_ زن عمو هی سو کجاس
* خوابه
_ اها بیدار شد بگید بهم زنگ بزنه
* باشه پسرم فعلا
قطع کردم در کمد رو بستم و رفتم
.
.
فردا:
.
.
ویو هی سو
دیگه صبحا بدون الارم بیدار میشم یا بهتر بگم اصلا نمیخوام با فکر اینکه چند روز دیگه زن رسمی اون احمق میشم
اماده شدم و رفتم سرکار
دیگه مثل قبل حوصله نمیکنم به خودم برسم
ببخشید دیر شد تکلیف زیاد داشتم
۴۴
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.