اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۶۱
[ویو ملودی]
به سمت سرویس رفتم و آبی به صورتم زدم..دستم روی سینک گذاشتم و تیکه گاه کردم نگاهی
به خودم نگاه کردم... دیگه حتی خودم نمی شناسم..
ملودی: ملودی داری به پایان راه می رسی... خوشحال باش..داری به آرزوت می رسی
از سرویس بیرون اومدم...و به سمت بالکن رفتم... قفل نبود..وارد بالکن شدم..هوا خیلی خوب
بود..روی صندلی داخل بالکن نشستم... پاهام جمع کردم
ملودی: ملودی دختر این زندگی واسه تو ساخته نشده... اگه قرار بمیرم می خوام آخرین بار ادوارد ببینم.. بدجور دلتنگش هستم
کل روز همون طور گذروندم.... روی تخت نشسته بودم...که در اتاق باز شد هه نام کیسه خریده
گذاشت و رفت..از کیسه سیگار برداشتم و وارد بالکن شدم هوا تاریک بود...یکی برداشتم و بین
انگشتام قرار دادم..و روشنش کردم..بین لبم قرارش دادم و پک عمیقی گرفتم.... سلول های مغز
رو بی حس می کنه و درد کمتر حس می کنی.. هیچوقت اینقدر به یک چیز لازم نداشتم که .....
آرومم کنه...پک دوم ازش گرفتم.. صدای در اتاق اومد .. اهمیت ندادم و به کارم ادامه دادم که..
صدای آرتور عوضی تو گوشم نشست
آرتور: داری چه غلطی می کنی ؟
در حالی که پک عمیقی گرفتم و برگشتم بهش نگاه کردم..دود از بین لبم خارج کردم. عصبی
نزدیک شد
آرتور: دختری احمق داری چه گوهی می خوری ؟
پک عمیقی ازش گرفتم گفتم
ملودی: سیگار نمی بینی ؟ ...
عصبی از دستم گرفتش روی زمین پرتش کرد قبل از اینکه پاکت اصلی ببینه..قایمش کردم......
آرتور: غلط کردی.. متنفرم از اینکه عطر بدنت با این چرت و پرت ها آلود می کنی
هیچ حسی تو صورتم نبود.. فقط بهش نگاه کردم... سرش نزدیک گردنم کرد و عقب کشید
دوباره
آرتور: همین الان این بوی گند از خودت دور می کنی...وگرنه خودم می کنم
بچه ها حستون راجب کاراکتر ها بگید...بدونم کدوم کارکتر خوبه
پارت ۶۱
[ویو ملودی]
به سمت سرویس رفتم و آبی به صورتم زدم..دستم روی سینک گذاشتم و تیکه گاه کردم نگاهی
به خودم نگاه کردم... دیگه حتی خودم نمی شناسم..
ملودی: ملودی داری به پایان راه می رسی... خوشحال باش..داری به آرزوت می رسی
از سرویس بیرون اومدم...و به سمت بالکن رفتم... قفل نبود..وارد بالکن شدم..هوا خیلی خوب
بود..روی صندلی داخل بالکن نشستم... پاهام جمع کردم
ملودی: ملودی دختر این زندگی واسه تو ساخته نشده... اگه قرار بمیرم می خوام آخرین بار ادوارد ببینم.. بدجور دلتنگش هستم
کل روز همون طور گذروندم.... روی تخت نشسته بودم...که در اتاق باز شد هه نام کیسه خریده
گذاشت و رفت..از کیسه سیگار برداشتم و وارد بالکن شدم هوا تاریک بود...یکی برداشتم و بین
انگشتام قرار دادم..و روشنش کردم..بین لبم قرارش دادم و پک عمیقی گرفتم.... سلول های مغز
رو بی حس می کنه و درد کمتر حس می کنی.. هیچوقت اینقدر به یک چیز لازم نداشتم که .....
آرومم کنه...پک دوم ازش گرفتم.. صدای در اتاق اومد .. اهمیت ندادم و به کارم ادامه دادم که..
صدای آرتور عوضی تو گوشم نشست
آرتور: داری چه غلطی می کنی ؟
در حالی که پک عمیقی گرفتم و برگشتم بهش نگاه کردم..دود از بین لبم خارج کردم. عصبی
نزدیک شد
آرتور: دختری احمق داری چه گوهی می خوری ؟
پک عمیقی ازش گرفتم گفتم
ملودی: سیگار نمی بینی ؟ ...
عصبی از دستم گرفتش روی زمین پرتش کرد قبل از اینکه پاکت اصلی ببینه..قایمش کردم......
آرتور: غلط کردی.. متنفرم از اینکه عطر بدنت با این چرت و پرت ها آلود می کنی
هیچ حسی تو صورتم نبود.. فقط بهش نگاه کردم... سرش نزدیک گردنم کرد و عقب کشید
دوباره
آرتور: همین الان این بوی گند از خودت دور می کنی...وگرنه خودم می کنم
بچه ها حستون راجب کاراکتر ها بگید...بدونم کدوم کارکتر خوبه
- ۱۳.۴k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط