part:¹⁷
part:¹⁷
یونا: کاری با من ندارید؟
هانول: نه
یونا: فعلا
یونا "رفتم تو اتاقم دیدم تهیونک هم اونجات
تهیونگ: چیکار داشتی
یونا: گفت نمیشه عروسی بگیر بجاش یه قرار نامه نوشته بود منم امضا کردم
تهیونگ: پس از این به بعد تو زن منی
یونا: *خنده*
(شب)
یونا" آماده شدم با تهیونگ رفتیم پایین سرمیز شام ... همینطور که داشتیم شام میخوزدین که هانول گفت
هانول: می چا پدر مادرت کجان
یونا: فوت کردن
هانول: عه خدا بیامرزه
یونا: ممنون همچنین
هانول: اسم بابات چی بود
یونا: سوهو
هانول: سوهو ... *اروم*
یونا: چیزی شده
هانول: ن نه ... شامتونو بخورین
شام که تموم شد همه رفتن تو اتاقشون
یونجو رو به هانول: سر میز شام چرا رفتی تو فکر
هانول: وقتی مافیا بودم به یکی شلیک کردم البته اونجا اونقد شلوغ بود که نفهمیدم من زدم یا تهیونگ
یونجو: خب
هانول: بعد طرف مرد
یونجو: خب بعدش
هانول: اونی که مرده بود اسمش پارک سوهو بود
یونجو: یعنی...
ادامه دارد....
یونا: کاری با من ندارید؟
هانول: نه
یونا: فعلا
یونا "رفتم تو اتاقم دیدم تهیونک هم اونجات
تهیونگ: چیکار داشتی
یونا: گفت نمیشه عروسی بگیر بجاش یه قرار نامه نوشته بود منم امضا کردم
تهیونگ: پس از این به بعد تو زن منی
یونا: *خنده*
(شب)
یونا" آماده شدم با تهیونگ رفتیم پایین سرمیز شام ... همینطور که داشتیم شام میخوزدین که هانول گفت
هانول: می چا پدر مادرت کجان
یونا: فوت کردن
هانول: عه خدا بیامرزه
یونا: ممنون همچنین
هانول: اسم بابات چی بود
یونا: سوهو
هانول: سوهو ... *اروم*
یونا: چیزی شده
هانول: ن نه ... شامتونو بخورین
شام که تموم شد همه رفتن تو اتاقشون
یونجو رو به هانول: سر میز شام چرا رفتی تو فکر
هانول: وقتی مافیا بودم به یکی شلیک کردم البته اونجا اونقد شلوغ بود که نفهمیدم من زدم یا تهیونگ
یونجو: خب
هانول: بعد طرف مرد
یونجو: خب بعدش
هانول: اونی که مرده بود اسمش پارک سوهو بود
یونجو: یعنی...
ادامه دارد....
۵.۱k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.