دختر گفت: بشمار پسرک چشمانش را بست و شروع کرد به شمردن: یک…دو… سه …چهار… دخترک رفت پنهان شود آن طرفتر پسردیگری را دید که گرگم به هوا بازی می کند برّه شد و با گرگ رفت پسرک قصه هنوز می شمارد
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.