دلقک سایکوپات
دلقک سایکوپات
part3
آروم با پاهای زخمی به سمت کلاسم حرکت میکردم درد کل بدنمو گرفته بود یکدفعه متوجه صدای اون عوضی از پشت سرم شدم احساس کردم تمام بدنم یخ شد دوباره دستام داشتن میلرزیدن (علامت یکی از دختر قلدرا&)
&هوی هر*زه کجا داری میری؟ با اون دوس پسر عقب موندت
+ تمومش کن عوضی مینهو عقب مونده نیست
&عه زبون دراز شدی هر*زه؟ دخترا بگیرید مث سگ بزنیدش باید یه درس درست بهت بدم
+ ولم کنید حیوونا
&ههه ههه (قهقه زدن)
+ مگه من چیکارتون کردم؟؟؟
&بخاطر توی عوضی نزدیک بود اخراج بشیم
مشت محکمی تو دلم زد که باعث شد حجم زیادی از خونو تو دهنم احساس کردم و چشام سیاهی رفت و روی زمین افتادم
*بعد از نیم ساعت*
چشامو باز کردم سرگیجه ی شدیدی داشتم و هیچ ایده ای نداشتم که کجام و چه اتفاقی افتاده که گرمایی یچیز سنگینیو روی دستم احساس کردم سرمو به سمت جسم برگردوندم که دیدم لینو سرشو گذاشته رو دستمو به خواب رفته لبخندی بهش زدم که متوجه شدم من تو بیمارستانم و تمامی اون اتفاقات مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد، وقتی که با مشت محکمی که به شکمم زدن با احساس خون توی دهنم بی هوش شدم،
اومدم روی تخت یکم جابهجا بشم که با درد شدید توی دلم ناله ی آروم و کوتاهی کردم و پلکامو محکم روی هم فشار دادم که لینو از خواب پرید
_عزیزم خ...خوبی؟
+عاه آره فقط هنوز یکم درد دارم
_ب..ببخشید( اشک داخل چشمای لینو جمع شد)
+عزیزم چرا؟
_من باید بیشتر مراقبت میبودم منو ببخش
+عزیزم این حرفو نزن مگه تقصیر تو عه؟
دستاتو برای لینو باز کردی و اونم اومد تو بغلت
+دیگ گریه نکنیا!
_باش
+ولی لینویا من چرا بیهوش شدم؟
_دکتر گفتش که بخاطر از دست دادن خون زیاد توی این چند وقت بیهوش شدی بهت کلی دارو های خون ساز دادن تازه گفتن باید کلی غذا های خون ساز بخوری تا حالت خوب بشه و اون ۴ تا هر*زه هم از مدرسه اخراج شدن و تو باید تا یه ماه تو خونه استراحت کنی من خودم از مدیر اجازه گرفتم توی اون ۱ ماهم خودم پیشت میمونم
+لینویا مرسی که هستی عزیزم
_تو هم همینطور عشقم
روی دستت بوسه ی آرومی زد
ادامه دارد...
part3
آروم با پاهای زخمی به سمت کلاسم حرکت میکردم درد کل بدنمو گرفته بود یکدفعه متوجه صدای اون عوضی از پشت سرم شدم احساس کردم تمام بدنم یخ شد دوباره دستام داشتن میلرزیدن (علامت یکی از دختر قلدرا&)
&هوی هر*زه کجا داری میری؟ با اون دوس پسر عقب موندت
+ تمومش کن عوضی مینهو عقب مونده نیست
&عه زبون دراز شدی هر*زه؟ دخترا بگیرید مث سگ بزنیدش باید یه درس درست بهت بدم
+ ولم کنید حیوونا
&ههه ههه (قهقه زدن)
+ مگه من چیکارتون کردم؟؟؟
&بخاطر توی عوضی نزدیک بود اخراج بشیم
مشت محکمی تو دلم زد که باعث شد حجم زیادی از خونو تو دهنم احساس کردم و چشام سیاهی رفت و روی زمین افتادم
*بعد از نیم ساعت*
چشامو باز کردم سرگیجه ی شدیدی داشتم و هیچ ایده ای نداشتم که کجام و چه اتفاقی افتاده که گرمایی یچیز سنگینیو روی دستم احساس کردم سرمو به سمت جسم برگردوندم که دیدم لینو سرشو گذاشته رو دستمو به خواب رفته لبخندی بهش زدم که متوجه شدم من تو بیمارستانم و تمامی اون اتفاقات مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد، وقتی که با مشت محکمی که به شکمم زدن با احساس خون توی دهنم بی هوش شدم،
اومدم روی تخت یکم جابهجا بشم که با درد شدید توی دلم ناله ی آروم و کوتاهی کردم و پلکامو محکم روی هم فشار دادم که لینو از خواب پرید
_عزیزم خ...خوبی؟
+عاه آره فقط هنوز یکم درد دارم
_ب..ببخشید( اشک داخل چشمای لینو جمع شد)
+عزیزم چرا؟
_من باید بیشتر مراقبت میبودم منو ببخش
+عزیزم این حرفو نزن مگه تقصیر تو عه؟
دستاتو برای لینو باز کردی و اونم اومد تو بغلت
+دیگ گریه نکنیا!
_باش
+ولی لینویا من چرا بیهوش شدم؟
_دکتر گفتش که بخاطر از دست دادن خون زیاد توی این چند وقت بیهوش شدی بهت کلی دارو های خون ساز دادن تازه گفتن باید کلی غذا های خون ساز بخوری تا حالت خوب بشه و اون ۴ تا هر*زه هم از مدرسه اخراج شدن و تو باید تا یه ماه تو خونه استراحت کنی من خودم از مدیر اجازه گرفتم توی اون ۱ ماهم خودم پیشت میمونم
+لینویا مرسی که هستی عزیزم
_تو هم همینطور عشقم
روی دستت بوسه ی آرومی زد
ادامه دارد...
۳.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.