تعصب p.2
هانا کاملا بیهوش نبود
شنید.... همه چیزو شنید
+پدرم.... نه نه نه
_ هی هانا تو بیداری؟
+ چی میبافی برای خودت یعنی چی که پدرم ایست قلبی کرده لعنتی (صدای بلند)
_…
+لعنت بهت لعنت به همتون پیاده ام کن
_ دیوونه بازی در نیار تو جاده کجا ولت کنم
+گفتم پیادم کن (جیغ)
تهیونگ ویو:
داشت اعصابمو بهم میریخت
_ باشه خفه شو
نگه داشتم و پیاده شد
راوی ویو:
هانا تنها توی جاده کوهستانی وسط امریکا بود
تنها
هوا رو به غروب بود
"تهیونگ ویو ۲ ساعت بعد"
نباید ولش میکردم لعنت لعنت
با تمام سرعتم برگشتم ولی نبود
اخه یه ادم م ست رو کدوم احمقی ول میکنه
هانا ویو:
دیگه هوشیار بودم
ولی ..... ولی من کجام
گوشیم انتن نمیداد
اخرین چیزی که یادمه توی بار بود رقص با تهیونگ و... هیچی یادم نیست!
اروم وارد جنگل شدم
بعد چند مین سایه بزرگی رو دیدم
یک خونه؟ اونم اینجا؟
اخه متروکه و قدیمی نبود...
اروم زنگ رو فشار دادم...
زن جوانی مقداری از در رو باز کرد از لباساش معلوم بود خدمتکاره!
@بله؟
+ ااا.... سلام خانم من گمشدم میتونید کمکم کنید
بی تفاوت در رو بست
+هی تو که نمیخای منو اینجا ول کنی لعنتی شب اینجا میمی....
در باز شد
@ ارباب اجازه ورود دادن
+ممنونم
خونه بزرگی بود با تم سیاه و سفید واقعا زیبا بود
=سلام
صدای مردی رو کاناپه به گوشم خورد
+ اوه.... سلام اقا
=خدمتکار گفت گمشدی بیا بشین تعریف کن
+بله عاا خب من توی بار ماتیلدا بودم فقط یادمه با فردی رقصیدم و ...
دیگه یادم نیست
میتونید کمکم کنید برگردم نیویورک؟
مرد نسبتا پیری بود
=اوهوم ولی الان وقتش نیست اسمت چیه؟
+ هانا..... مین هانا
= انااا
@ بله اقا
=اتاق مهمان رو برای لیدی مین اماده کنید
"هانا ویو داخل اتاق"
واقعا زیباست
ویو زیبایی به جنگل داره
اتاقی با تم سبز و سیاه
اینقدر خسته بودم که به محض دراز کشیدن خوابم برد
@ لیدی مین....لیدی مین
چشمامو باز کردم خدمتکار داشت صدام میکرد
+ اوه.... بله
@بیاید صبحانه
سمت میز رفتم که با دیدن فردی کپ کردم امکان نداره خودم کشتمش #تعصب #پارت_دوم
چطوره؟
شنید.... همه چیزو شنید
+پدرم.... نه نه نه
_ هی هانا تو بیداری؟
+ چی میبافی برای خودت یعنی چی که پدرم ایست قلبی کرده لعنتی (صدای بلند)
_…
+لعنت بهت لعنت به همتون پیاده ام کن
_ دیوونه بازی در نیار تو جاده کجا ولت کنم
+گفتم پیادم کن (جیغ)
تهیونگ ویو:
داشت اعصابمو بهم میریخت
_ باشه خفه شو
نگه داشتم و پیاده شد
راوی ویو:
هانا تنها توی جاده کوهستانی وسط امریکا بود
تنها
هوا رو به غروب بود
"تهیونگ ویو ۲ ساعت بعد"
نباید ولش میکردم لعنت لعنت
با تمام سرعتم برگشتم ولی نبود
اخه یه ادم م ست رو کدوم احمقی ول میکنه
هانا ویو:
دیگه هوشیار بودم
ولی ..... ولی من کجام
گوشیم انتن نمیداد
اخرین چیزی که یادمه توی بار بود رقص با تهیونگ و... هیچی یادم نیست!
اروم وارد جنگل شدم
بعد چند مین سایه بزرگی رو دیدم
یک خونه؟ اونم اینجا؟
اخه متروکه و قدیمی نبود...
اروم زنگ رو فشار دادم...
زن جوانی مقداری از در رو باز کرد از لباساش معلوم بود خدمتکاره!
@بله؟
+ ااا.... سلام خانم من گمشدم میتونید کمکم کنید
بی تفاوت در رو بست
+هی تو که نمیخای منو اینجا ول کنی لعنتی شب اینجا میمی....
در باز شد
@ ارباب اجازه ورود دادن
+ممنونم
خونه بزرگی بود با تم سیاه و سفید واقعا زیبا بود
=سلام
صدای مردی رو کاناپه به گوشم خورد
+ اوه.... سلام اقا
=خدمتکار گفت گمشدی بیا بشین تعریف کن
+بله عاا خب من توی بار ماتیلدا بودم فقط یادمه با فردی رقصیدم و ...
دیگه یادم نیست
میتونید کمکم کنید برگردم نیویورک؟
مرد نسبتا پیری بود
=اوهوم ولی الان وقتش نیست اسمت چیه؟
+ هانا..... مین هانا
= انااا
@ بله اقا
=اتاق مهمان رو برای لیدی مین اماده کنید
"هانا ویو داخل اتاق"
واقعا زیباست
ویو زیبایی به جنگل داره
اتاقی با تم سبز و سیاه
اینقدر خسته بودم که به محض دراز کشیدن خوابم برد
@ لیدی مین....لیدی مین
چشمامو باز کردم خدمتکار داشت صدام میکرد
+ اوه.... بله
@بیاید صبحانه
سمت میز رفتم که با دیدن فردی کپ کردم امکان نداره خودم کشتمش #تعصب #پارت_دوم
چطوره؟
۵.۳k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.