محمد
✥ یادش بخـیر ...
◗بچہ ڪه بودم بابام برام یہ جفٺ ڪفش خرید که با روح و روانم بازے میڪرد.
بدجور میخواسٺمش..
مهمونے، خرید، ٺا سر ڪوچه رفتن .. فرقے نمیڪرد؛ با اونا میرفٺم!
ڪم ڪم داشٺ پامـو میزد.
چسبِ زخم هم میزدم ڪفاف نمیداد.
از شدت درد ؛
اون یڪیشم نمیتونستم بپوشم.
بساطے شده بود .
دلم مونده بود پیشش..
یڪ مدٺ میزاشتمش ڪنار باز میرفٺم سراغش.
درد از نو زخم از نو.
به هیچ صراطے مستقیم نبود..
دلم موند پیشش، اما گذاشتمش ڪنار...
هر ڪارے ڪردم ڪه داشٺه باشمش نشد ڪه نشد!
این روزها از اون قشنڱٺرشو دارم،
نه پامو میزنہ نه باعث میشہ ڪه اون یڪیشم به پام نشہ ..
میخواسٺم بڱم رابطه ها هم همین اند.
بعضے آدم ها ؛ هم زخم میزنند هم نمیذارن با بقیه خوش باشے.
تازه دلت هم میمونہ پیششون ..
به هر درے بزنے نمیشہ ڪہ نمیشہ
هرچقدرم دور و نزدیڪ بشے ازش نه اندازه ٺ میشہ نه قسمٺٺ.
بعضے ها را باید ڱذاشت ڪنار
بعداً اصلِ جنس را پیدا میڪنید..
باااور ڪنید ..
همونے که بہ قد و قوارٺون بخوره...
◗بچہ ڪه بودم بابام برام یہ جفٺ ڪفش خرید که با روح و روانم بازے میڪرد.
بدجور میخواسٺمش..
مهمونے، خرید، ٺا سر ڪوچه رفتن .. فرقے نمیڪرد؛ با اونا میرفٺم!
ڪم ڪم داشٺ پامـو میزد.
چسبِ زخم هم میزدم ڪفاف نمیداد.
از شدت درد ؛
اون یڪیشم نمیتونستم بپوشم.
بساطے شده بود .
دلم مونده بود پیشش..
یڪ مدٺ میزاشتمش ڪنار باز میرفٺم سراغش.
درد از نو زخم از نو.
به هیچ صراطے مستقیم نبود..
دلم موند پیشش، اما گذاشتمش ڪنار...
هر ڪارے ڪردم ڪه داشٺه باشمش نشد ڪه نشد!
این روزها از اون قشنڱٺرشو دارم،
نه پامو میزنہ نه باعث میشہ ڪه اون یڪیشم به پام نشہ ..
میخواسٺم بڱم رابطه ها هم همین اند.
بعضے آدم ها ؛ هم زخم میزنند هم نمیذارن با بقیه خوش باشے.
تازه دلت هم میمونہ پیششون ..
به هر درے بزنے نمیشہ ڪہ نمیشہ
هرچقدرم دور و نزدیڪ بشے ازش نه اندازه ٺ میشہ نه قسمٺٺ.
بعضے ها را باید ڱذاشت ڪنار
بعداً اصلِ جنس را پیدا میڪنید..
باااور ڪنید ..
همونے که بہ قد و قوارٺون بخوره...
۷.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.