سناریو /دازای
تو عضو مافیا بودی و میشه گف که دوس دختر دازای بودی
با اینکه با همه سرد بود ولی با تو یه جور دیگه رفتار میکرد
که یه روز تو وقتی کارت تموم شد به خونه رفتی که وقتی دازای اومد خونه...
دیدی که سر تا پاش خونیهه
بعد از اینکه زخماشو بستی ازش پرسیدی چی شده که
گف توی معموریت اینطوری شده
* تو زده به سرت دازای اگه میمردی چی ؟؟؟
اون وقت من چیکار میکردم چرا فق به فکر خودتی اخههه
دازای واقعا حوصله نداش و این حرفت حالشو بدتر کرد
- ا/ت تو فک کردی کی هستی
که به خودت اجازه میدی که سرم داد بزنی ؟؟؟؟
* من فق...
نذاشت حرفتو کامل کنی و ...
- کاش اصلا وارد زندگیم نمیشدی
با این حرف دازای اشک تو چشمات جم شد و از خونه بیرون رفتی
چن روز از رفتن ا/ت میگذشت و دازای خیلی نگرانش بود
که روز 4 بعد دازای به معموریت رفته بود که دید
سازمان دشمن تورو گروگان گرفته
وقتی با این صحنه مواجه شد
برای نابود گردن این سازمان مسمم تر شد
و بعد از اینکه کل اعضای سازمان رو کش تورو به بیمارستان برد
صدمه زیادی دیده بودی و برای همین 2 روز بیهوش بودی
وقتی که به هوش اومدی با صورت دازای مواجه شدی
بعد از اینکه دازای کلی ذوق کرد و تو کامل هوشیار شدی
- ا/ت چان من نمیخواستم از دستم ناراحت بشی
من اون موقع اعصابم خورد بود و اونا حرفای دلم نبود
وگرنه دیدن تو بهترین اتفاق زندگیم بود
من معذرت میخوام ا/ت چان
* اشکال نداره ولی دیگه تکرار نشه
--------------------------------------------------------------------------------------------------
گومن اگه بد شد
بچه ها اگ حمایت کنید از سوکوکو و شین سوکوکو هم میذالم
با اینکه با همه سرد بود ولی با تو یه جور دیگه رفتار میکرد
که یه روز تو وقتی کارت تموم شد به خونه رفتی که وقتی دازای اومد خونه...
دیدی که سر تا پاش خونیهه
بعد از اینکه زخماشو بستی ازش پرسیدی چی شده که
گف توی معموریت اینطوری شده
* تو زده به سرت دازای اگه میمردی چی ؟؟؟
اون وقت من چیکار میکردم چرا فق به فکر خودتی اخههه
دازای واقعا حوصله نداش و این حرفت حالشو بدتر کرد
- ا/ت تو فک کردی کی هستی
که به خودت اجازه میدی که سرم داد بزنی ؟؟؟؟
* من فق...
نذاشت حرفتو کامل کنی و ...
- کاش اصلا وارد زندگیم نمیشدی
با این حرف دازای اشک تو چشمات جم شد و از خونه بیرون رفتی
چن روز از رفتن ا/ت میگذشت و دازای خیلی نگرانش بود
که روز 4 بعد دازای به معموریت رفته بود که دید
سازمان دشمن تورو گروگان گرفته
وقتی با این صحنه مواجه شد
برای نابود گردن این سازمان مسمم تر شد
و بعد از اینکه کل اعضای سازمان رو کش تورو به بیمارستان برد
صدمه زیادی دیده بودی و برای همین 2 روز بیهوش بودی
وقتی که به هوش اومدی با صورت دازای مواجه شدی
بعد از اینکه دازای کلی ذوق کرد و تو کامل هوشیار شدی
- ا/ت چان من نمیخواستم از دستم ناراحت بشی
من اون موقع اعصابم خورد بود و اونا حرفای دلم نبود
وگرنه دیدن تو بهترین اتفاق زندگیم بود
من معذرت میخوام ا/ت چان
* اشکال نداره ولی دیگه تکرار نشه
--------------------------------------------------------------------------------------------------
گومن اگه بد شد
بچه ها اگ حمایت کنید از سوکوکو و شین سوکوکو هم میذالم
۵.۶k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.