خون آشام من
ا/ت: از خواب بیدار شدم یکم رفتم توی گوشی ببینم چه خبره که برام پیام اومد لینا بود(بهترین دوست ا/ت) گفت خوایم بریم جنگل تو هم میای
ا/ت:بزار ببینم اگه حال داشتم میام
لینا:اوک ولی گوه میخوری نیای😂
ا/ت:اها خیلی خوب من برم صبحانه بخورم
لینا:اوک
پاشدم رفتم دستشویی کار های لازمه کردم موهامو درست کردم رفتم پایین دیدم مامانم صبحانه گذاشته رفتم پشتش میخواستم بترسونمش فهمید پشتشم 😑 از کجا فهمیدی پشتتم
مامان ا/ت:دیگه علم غیب دارم😂 صبحانه امادست برو داداشتو بیدار کن
ا/ت:باشه
ویو ا/ت:
رفتم بالا داداشمو بیدار کنم رفتم توی اتاقش هرچی صداش میکردم پا نمیشد رفتم پایین یک پارچ آب برداشتم توش یخ انداختم رفتم توی اتاقش اولش گفتم گناه داره بزار دوباره صداش کنم که هرچی صدا کردم بازم پا نشد دیگه صبرم تموم شد پارچ ابو خالی کردم روش که بالاخره پاشد و یک نگاه ترسناکی بهم کرد منم فرار کردم اونم هرچی فحش بود بهم داد داشت دنبالم میکرد منم عین سگ میدویدم که بابامو دیدم و اونو سپرم کردم که بابام داد زد گفت بسه دوباره چیشده عین سگ و گربه به جون هم افتادین
هیونجین(اسم داداش ا/ت):هیچی من خواب بودم بعد دختر نازت اومد یک پارچ آب سرد روم خالی کرد
بابا ا/ت:ا/ت این چه کاری بود
ا/ت:ببخشید اخه هرچی صداش کردم بیدار نشد بیشتر از صد بار صداش زدم من صبرم تموم شد روش ابو خالی کردم اصلا حالا که اینجوری شد حقش بود😁
ا/ت:بزار ببینم اگه حال داشتم میام
لینا:اوک ولی گوه میخوری نیای😂
ا/ت:اها خیلی خوب من برم صبحانه بخورم
لینا:اوک
پاشدم رفتم دستشویی کار های لازمه کردم موهامو درست کردم رفتم پایین دیدم مامانم صبحانه گذاشته رفتم پشتش میخواستم بترسونمش فهمید پشتشم 😑 از کجا فهمیدی پشتتم
مامان ا/ت:دیگه علم غیب دارم😂 صبحانه امادست برو داداشتو بیدار کن
ا/ت:باشه
ویو ا/ت:
رفتم بالا داداشمو بیدار کنم رفتم توی اتاقش هرچی صداش میکردم پا نمیشد رفتم پایین یک پارچ آب برداشتم توش یخ انداختم رفتم توی اتاقش اولش گفتم گناه داره بزار دوباره صداش کنم که هرچی صدا کردم بازم پا نشد دیگه صبرم تموم شد پارچ ابو خالی کردم روش که بالاخره پاشد و یک نگاه ترسناکی بهم کرد منم فرار کردم اونم هرچی فحش بود بهم داد داشت دنبالم میکرد منم عین سگ میدویدم که بابامو دیدم و اونو سپرم کردم که بابام داد زد گفت بسه دوباره چیشده عین سگ و گربه به جون هم افتادین
هیونجین(اسم داداش ا/ت):هیچی من خواب بودم بعد دختر نازت اومد یک پارچ آب سرد روم خالی کرد
بابا ا/ت:ا/ت این چه کاری بود
ا/ت:ببخشید اخه هرچی صداش کردم بیدار نشد بیشتر از صد بار صداش زدم من صبرم تموم شد روش ابو خالی کردم اصلا حالا که اینجوری شد حقش بود😁
۶.۳k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲