♡ \ملکه دیوانه/ ♡
امید وارم دوست داشته باشید هر مشکلی بود شرمنده اولین فیکم هست
.p1
راوی
چند ساعتی بود که توی اون اتاق بود. اصلا براش مهم نبود که چطور از اینجا سردر اورد بود ، تنها چیزی که میخواست بدونه اینکه اون فرد کیه
.... بلاخره در باز شد و نور به داخل اون اتق تاریک خورد دخترک بخاطر اینکه توی تاریکی بود چشماش به نور عادت نداشت تا ر میدید سرش رو همون طور که دستاش به پشت صندلی بسته شده بود بالا اورد و به شخص رو به روش نگاه کرد
ویو هانا(ا.ت)
وقتی وارد شد تنها چیزی که فهمیدم این بود که یه مرد قد بلند با هیکل درشت رو به رومه بعد از گذشت چند دقیقه و چند بار پلک زدن دیدم واضح تر شد تشخیص برام راحت تر شده بود با دیدن اون فرد اصلا تعجب کردم ولی با مترب کردن پازل های ذهنم دیگه تعجبی وجود نداشت اومد جلوم نشست نمیدونم چند ساعت از رفتن فرد قبلی میگذره ولی بازم اون به خودش جرئت نداد تا باهام رو به رو بشه
......: تا کی میخوای سکوت کنی هاااا(داد)
سرم که تا الان پایین بود رو بالا اوردم و توی چشماش نگاه کردم هیچ اثری از اون ادم قبلا میشناختم نبود
+مگه سوالی پرسیدی که جواب بدم...
....: تمام سوالات رو جک چند ساعت پیش پرسید من الان فقط جواب میخوام(داد ولی نه زیاد بلند)
+ اروم اینجا محل فیلم برداری یا صحنه تئاتر نیست که پلیس خوب و بد داشته باشه که تو بدش باشی
....: ببین تو الان اینجایی تا به سوالات من پاسخ بدی اولین سوال اسمت چیه چند سالته؟
+ اینکه تو سواله ولی به هر حال شما که باید بهتر از من اینا رو بدونید
....: میخوام از زبون خودت بشنوم
+(نیشخند) اسم خواسی ندارم ۱۹ سالمه بعضی بهم میگن فرشته مرگ، بعضی افسونگر، ببر وحشی وووو کلی دیگه
.
....: مثل اینکه با یه بچه طرفم فعلا همینا کافیه ولی قرار بیشتر از اینه همو ببینیم
بلند شد بره سمت در که با جمله که گفتم سر جاش برگشت
+چرا نمیگید خودش بیاد نکنه به قول خودت از یه بچه میترسه
قبل از اینکه برگرده به سمتش رفتم و یقش رو گرفتم و به دیوار چسبوندمش
(نکته دستاش رو باز کرده)
+کیم نام جون بهش بگو با بد کسی در افتادی بزار تا اون بیدار نشده برم فهمیدی
_این الان یه تهدید بود فرشته کوچولو
+ نه.... یه هشدار از "ملکه دیوانه"
یقش رو مرتب کردم و نشستم رو صنددی و پام رو انداختم رو پام
و دست براش بای بای کردم
این داستاد تازه داره شروع میشه
چون هانا برگشته.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نظرتون چیه بزارم ادامش رو یا به درد ن
.p1
راوی
چند ساعتی بود که توی اون اتاق بود. اصلا براش مهم نبود که چطور از اینجا سردر اورد بود ، تنها چیزی که میخواست بدونه اینکه اون فرد کیه
.... بلاخره در باز شد و نور به داخل اون اتق تاریک خورد دخترک بخاطر اینکه توی تاریکی بود چشماش به نور عادت نداشت تا ر میدید سرش رو همون طور که دستاش به پشت صندلی بسته شده بود بالا اورد و به شخص رو به روش نگاه کرد
ویو هانا(ا.ت)
وقتی وارد شد تنها چیزی که فهمیدم این بود که یه مرد قد بلند با هیکل درشت رو به رومه بعد از گذشت چند دقیقه و چند بار پلک زدن دیدم واضح تر شد تشخیص برام راحت تر شده بود با دیدن اون فرد اصلا تعجب کردم ولی با مترب کردن پازل های ذهنم دیگه تعجبی وجود نداشت اومد جلوم نشست نمیدونم چند ساعت از رفتن فرد قبلی میگذره ولی بازم اون به خودش جرئت نداد تا باهام رو به رو بشه
......: تا کی میخوای سکوت کنی هاااا(داد)
سرم که تا الان پایین بود رو بالا اوردم و توی چشماش نگاه کردم هیچ اثری از اون ادم قبلا میشناختم نبود
+مگه سوالی پرسیدی که جواب بدم...
....: تمام سوالات رو جک چند ساعت پیش پرسید من الان فقط جواب میخوام(داد ولی نه زیاد بلند)
+ اروم اینجا محل فیلم برداری یا صحنه تئاتر نیست که پلیس خوب و بد داشته باشه که تو بدش باشی
....: ببین تو الان اینجایی تا به سوالات من پاسخ بدی اولین سوال اسمت چیه چند سالته؟
+ اینکه تو سواله ولی به هر حال شما که باید بهتر از من اینا رو بدونید
....: میخوام از زبون خودت بشنوم
+(نیشخند) اسم خواسی ندارم ۱۹ سالمه بعضی بهم میگن فرشته مرگ، بعضی افسونگر، ببر وحشی وووو کلی دیگه
.
....: مثل اینکه با یه بچه طرفم فعلا همینا کافیه ولی قرار بیشتر از اینه همو ببینیم
بلند شد بره سمت در که با جمله که گفتم سر جاش برگشت
+چرا نمیگید خودش بیاد نکنه به قول خودت از یه بچه میترسه
قبل از اینکه برگرده به سمتش رفتم و یقش رو گرفتم و به دیوار چسبوندمش
(نکته دستاش رو باز کرده)
+کیم نام جون بهش بگو با بد کسی در افتادی بزار تا اون بیدار نشده برم فهمیدی
_این الان یه تهدید بود فرشته کوچولو
+ نه.... یه هشدار از "ملکه دیوانه"
یقش رو مرتب کردم و نشستم رو صنددی و پام رو انداختم رو پام
و دست براش بای بای کردم
این داستاد تازه داره شروع میشه
چون هانا برگشته.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نظرتون چیه بزارم ادامش رو یا به درد ن
۲۶۵
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.