«عشق نافرجام من»
«پارت ۵»
معلم اومد سر کلاس
معلم:بچه ها امروز یه همکلاسی جدید دارین.
+:همه منتظر بودم که یهو تهیونگ وارد شد
یونا:یا خدااااااا نگو این قراره بشه همکلاسیمون وایییی. (توی مغزش)
تهیونگ:سلام اسم من کیم تهیونگ امیدوارم کنار هم سال خوبی رو بگذرونیم
+:تهیونگ تعظیم کرد و بعدش همه دست زدن جز یونا.
معلم یه نگاهی به کلاس کرد.
معلم:تهیونگ برو پیش یونا بشین
تهیونگ :من؟؟؟
معلم:جز تو تهیونگ دیگه ای تو کلاس هست
+:همه بعد از این حرف معلم زدن زیر خنده.
یونا:یا خدااااا بدبخت شدم امروز انگار هیچ شانسی ندارم.
تهیونگ:انگار باز هم باهم ملاقات کردیم
معلم اومد سر کلاس
معلم:بچه ها امروز یه همکلاسی جدید دارین.
+:همه منتظر بودم که یهو تهیونگ وارد شد
یونا:یا خدااااااا نگو این قراره بشه همکلاسیمون وایییی. (توی مغزش)
تهیونگ:سلام اسم من کیم تهیونگ امیدوارم کنار هم سال خوبی رو بگذرونیم
+:تهیونگ تعظیم کرد و بعدش همه دست زدن جز یونا.
معلم یه نگاهی به کلاس کرد.
معلم:تهیونگ برو پیش یونا بشین
تهیونگ :من؟؟؟
معلم:جز تو تهیونگ دیگه ای تو کلاس هست
+:همه بعد از این حرف معلم زدن زیر خنده.
یونا:یا خدااااا بدبخت شدم امروز انگار هیچ شانسی ندارم.
تهیونگ:انگار باز هم باهم ملاقات کردیم
۵۸.۶k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.