شب روز اول رابطه...
سوار ماشین عروسی تون شدید...
_بیبی امشب رو قراره یادت بمونه
با قرار گرفتن دست لینو رو روی رون پات مور مورت شد
و استرست بیشتر شد.. با رسیدن به خونه
لینو تورو روی تخت خواب انداخت
و لباس عروست رو پاره کرد
شاید از خجالت بود ولی روت نمیشد به مینهو نگاه کنی...
گازی ریزی از گوشت گرفت که ناله ای کردی
زبونش رو از گردنت تا گوشت لغزوند مکی دردناکی ولی لذت بخش به ترقوه هات زد...
طوری که سریع پیش میرفت اصلا توقع نداشتی به اون چیز بزرگ که پایین بود نمیتونستی عادت کنی و میدونستی هیچوقت قرار نیست بهش عادت کنی..
_اه.. بیب خیلی تنگ و داغی میتونم تا صبح داخلت بمونم.. کاری میکنم که همین شب اول مادر بودن رو تجربه کنی کیم ات...
لینو خیلی سریع پیش میرفت
دیگه زیادی داشت رو میکرد ولی با خونی که رو پتو بود
ایستاد و ادامه نداد
با نیشخندی که به نتیجه اش نگاه میکرد..
_بیب انگار زیاد رو کردم ولی مال من شدی
*.. اه ددی.. شک نکن.. زیاد رو کردی....
و با بغل کردنت صورت شو تو گودی گردنت گذاشت با نیشخند به اون مارک هایی که رو بدنت گذاشته بود نگاه میکرد
ات خیلی تحریک کننده هستی میدونستی...
شبی دردناک ولی لذت بخش...
_بیبی امشب رو قراره یادت بمونه
با قرار گرفتن دست لینو رو روی رون پات مور مورت شد
و استرست بیشتر شد.. با رسیدن به خونه
لینو تورو روی تخت خواب انداخت
و لباس عروست رو پاره کرد
شاید از خجالت بود ولی روت نمیشد به مینهو نگاه کنی...
گازی ریزی از گوشت گرفت که ناله ای کردی
زبونش رو از گردنت تا گوشت لغزوند مکی دردناکی ولی لذت بخش به ترقوه هات زد...
طوری که سریع پیش میرفت اصلا توقع نداشتی به اون چیز بزرگ که پایین بود نمیتونستی عادت کنی و میدونستی هیچوقت قرار نیست بهش عادت کنی..
_اه.. بیب خیلی تنگ و داغی میتونم تا صبح داخلت بمونم.. کاری میکنم که همین شب اول مادر بودن رو تجربه کنی کیم ات...
لینو خیلی سریع پیش میرفت
دیگه زیادی داشت رو میکرد ولی با خونی که رو پتو بود
ایستاد و ادامه نداد
با نیشخندی که به نتیجه اش نگاه میکرد..
_بیب انگار زیاد رو کردم ولی مال من شدی
*.. اه ددی.. شک نکن.. زیاد رو کردی....
و با بغل کردنت صورت شو تو گودی گردنت گذاشت با نیشخند به اون مارک هایی که رو بدنت گذاشته بود نگاه میکرد
ات خیلی تحریک کننده هستی میدونستی...
شبی دردناک ولی لذت بخش...
۳۱۶
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.