پارت

پارت ۲
ا. ت: رفتم سوار ماشینم شدم و به سمت خونم رفتم خیلی خسته بودم
ا. ت: رسیدم خونه ماشینم رو پارک کردم رفتم خونه که دیدم یونگی روی مبل نشسته و کتاب دستشه و داره میخونه
ا. ت: سلام
یونگی: سلام
ا. ت: چی میخونی (خسته)
یونگی: کتاب
ا. ت: اها
یونگی: به نظر خسته میای
ا. ت: عا اره خیلی خستم
یونگی: پس برو بخواب
ا. ت: باشه
ا. ت: رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خوابیدم
(پرش زمانی به ۳ ساعت بعد) (ساعت ۹:۳۰ شب)
ا. ت: از خواب بیدار شدم یادم افتاد امروز قراره دوستم که از ژاپن اومده رو ببینم
ا. ت: زنگ زدم یونا
(نکته ا. ت یه دوستی داره به اسم یونا)
ا. ت: الو سلام یونا خوبی
یونا: اره تو خوبی
ا. ت: اوهوم خب کجا بیام ببینمت
یونا: بیا به اون کافه ای که قبلا میرفتیم
ا. ت: اوک فعلا
یونا: فعلا
ا. ت: گوشی رو قطع کرد
ا. ت: پاشدم رفتم دستشویی کار های لازم رو انجام دادم و یه لباس سیاه پوشیدم و یه عطر خوش بو زدم کفشامم پوشیدم حرکت کردم
ا. ت: رفتم بیرون که یونگی رو دیدم
یونگی: ات کجا میری
ا. ت: دارم میرم بیرون
یونگی: اخه این وقت شب 😑
ا. ت: اره
یونگی: باش زود بیا ها
ا. ت: باش

پارت بعدی رو بزارم؟
دیدگاه ها (۴)

دیگ بابامم کیم سلین صدام میزنه😐🤣

سوال پست: شکلات یا لواشک صدا رو زیاد کنین اگه از اکسپلور میا...

پارت ۱ ا. ت: حیح امروز خیلی خستم هیچ مشتری هم نداشتم تا الان...

قیافه ا. ت و کوک تو فیک ددی خشن من

پارت ۶۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط