پارت ۲۲ رمان ماه تاریک
ویو دانیال
رفتیم داخلو نشستیم پای فوتبال اول سینا و صادق بازی کردن که سینا باخت
بعد صادق کامران بازی کردن که صادق باخت
تا اومدیم منو کامران بازی کنیمــــ
صدف: من چییییی
دنی: تو چی؟
صدف: منم بازی کنم
دنی: خب باشه تو با برنده بازی کن
فکر میکردم بلد نیست گفتم خب ولش
با کامی بازیو زدیم و تا دقیقه اخر مساوی بودیم
که
اخرین گلو کاشتم تو دروازش
کامی: اهههه خرشانسسسس
دنی: تکنیک
کامی: کوفتتتت
صدف: خب نوبت منه
دنی: باشه بشین
ویو صدف
یه ربع بعد
و برنده کسی نیست جز صدف
دنی: یعنی چییییی
صدف:خب از اونجایی که من بردم من میگم چیکار کنیم
دنی:یا ابولفضل
صدف:خب کدوماتون ماشین دارید؟
کامران:منو دنی و سینا
سینا:من نه...فروختمش
صدف:خب...اخر هفته با ماشین یکیتون منو شما دوتا میریم سفر یه روزه
دنی:همین اخر هفته؟
صدف:اره دیگه هفته ی دیگه البته
کامران:اوکی
سینا:خب صادق ما دوتا هم برنامه بچینیم بریم کافه
صادق:اوکــــــــی
۵روز بعد
ویو صدف
صبح که رفتم دانشگاه با بچه ها رفتیم کارگاه ولی کامی نیمده بود
دنی:بزارید یه زنگ بزنم..
رفتیم داخلو نشستیم پای فوتبال اول سینا و صادق بازی کردن که سینا باخت
بعد صادق کامران بازی کردن که صادق باخت
تا اومدیم منو کامران بازی کنیمــــ
صدف: من چییییی
دنی: تو چی؟
صدف: منم بازی کنم
دنی: خب باشه تو با برنده بازی کن
فکر میکردم بلد نیست گفتم خب ولش
با کامی بازیو زدیم و تا دقیقه اخر مساوی بودیم
که
اخرین گلو کاشتم تو دروازش
کامی: اهههه خرشانسسسس
دنی: تکنیک
کامی: کوفتتتت
صدف: خب نوبت منه
دنی: باشه بشین
ویو صدف
یه ربع بعد
و برنده کسی نیست جز صدف
دنی: یعنی چییییی
صدف:خب از اونجایی که من بردم من میگم چیکار کنیم
دنی:یا ابولفضل
صدف:خب کدوماتون ماشین دارید؟
کامران:منو دنی و سینا
سینا:من نه...فروختمش
صدف:خب...اخر هفته با ماشین یکیتون منو شما دوتا میریم سفر یه روزه
دنی:همین اخر هفته؟
صدف:اره دیگه هفته ی دیگه البته
کامران:اوکی
سینا:خب صادق ما دوتا هم برنامه بچینیم بریم کافه
صادق:اوکــــــــی
۵روز بعد
ویو صدف
صبح که رفتم دانشگاه با بچه ها رفتیم کارگاه ولی کامی نیمده بود
دنی:بزارید یه زنگ بزنم..
۲.۸k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.