Part ۲۵(آخر)
(ویو ۱سال بعد کوک)
الان یک سال از اون شب میگذره من صاحب یه دختر کوچولو شدم که اسمش رو گذاشتیم (ایو)
تهیونگ برام اطلاعهات اون هرزه خانوم(لارا) رو فرستاد و حقیقت رو فهمید که اون جاسوس مخفی باند دشمن بود که ازش پول و اطلاعات باندشون رو بدزه دور از اینا ات رو خیلی روست دارم و همچنین (ایو ) رو با هم یه خانواده ۳نفره تشکیل دادیم و کلی از اون زندگی مکافات در اومدم همین امیدوارم از داستان زندگیم خوشت اومده باش بوس ))))))))
بای *~*
الان یک سال از اون شب میگذره من صاحب یه دختر کوچولو شدم که اسمش رو گذاشتیم (ایو)
تهیونگ برام اطلاعهات اون هرزه خانوم(لارا) رو فرستاد و حقیقت رو فهمید که اون جاسوس مخفی باند دشمن بود که ازش پول و اطلاعات باندشون رو بدزه دور از اینا ات رو خیلی روست دارم و همچنین (ایو ) رو با هم یه خانواده ۳نفره تشکیل دادیم و کلی از اون زندگی مکافات در اومدم همین امیدوارم از داستان زندگیم خوشت اومده باش بوس ))))))))
بای *~*
- ۲.۱k
- ۰۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط