ستاره در شب
مادر ارسلان:من میدونم تو از این دختره خوشت نمیاد اگه دوست داری بگم یه دختر از دوستام واست جور کنم
ارسلان:نخیرم من عاشق دیانام
رفتم بالا یه بتری الکل بود یه لیوان برداشتمو خوردم نمیدونم چی شد یه حالی بهم دست داد و رفتم داخل اتاق دیدم دیانا رو تخت دراز کشیده
دیانا:ارسلان بالاخره اومدی
ارسلان:نمیدونم چی شد شروع کردم لباشو خو*رد*ن و داشتم لباساشو در اوردم و سو*ت*ین هم در اوردم و داشتم
ادامه لایک ها به ۵ تا برسه
ارسلان:نخیرم من عاشق دیانام
رفتم بالا یه بتری الکل بود یه لیوان برداشتمو خوردم نمیدونم چی شد یه حالی بهم دست داد و رفتم داخل اتاق دیدم دیانا رو تخت دراز کشیده
دیانا:ارسلان بالاخره اومدی
ارسلان:نمیدونم چی شد شروع کردم لباشو خو*رد*ن و داشتم لباساشو در اوردم و سو*ت*ین هم در اوردم و داشتم
ادامه لایک ها به ۵ تا برسه
۱۰۶
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.