«عشق نافرجام من»
«عشق نافرجام من»
«پارت ۳»
+:اون لحظه معاون از دفتر اومد بیرون و اون وضعیت و دید
معاون:شما ها دارین دارین چیکار میکنین؟؟
چند دقیقه بعد...
ا/ت:آقای کیم غلط کردم تروخدا به مامان و بابام زنگ نزنین(با التماس)
معاون:ا/ت دقیقا سال قبل هم با یه تازه وارد همین کارو کردی. کی قراره از این خشن بازیات دس برداری؟؟ مثلا دختری
ا/ت: آقای کیم حداقل به مامان و بابام زنگ نزنین ترو خدااااا
معاون:اون دفعه پدر و مادر اون دانش آموز خیلی بخشنده بودن که اجازه دادن بدون هیچ کاری بری تازه اگه مامان بابات نبودن اوضاع سخت تر میشد.
ا/ت:آقای کیم تروخدا به اوپام زنگ بزنین
معاون:انتظار داری از یه بچه ۱۶یا۱۷ساله بخوام بیاد اینجا
ا/ت:بخدا ۲۴سالشه و پلیسه.
معاون:واییی فقط بخاطر اینکه سال قبل شاگرد اول بود به اوپات زنگ میزنم
ا/ت:خیلییییی ممنونم
تهیونگ:انگار بلدی شیرین زبونی کنی. (خیلی آروم)
ا/ت:تو یکی ببند که تو این اوضاع رو راه انداختی.(خیلی آروم)
یک ربع بعد...
√:وایییییی پسر نازنینم صورت قشنگت چرا به این روز افتادههههه
تهیونگ:ماماننن
√:کی با صورت پسر من اینکارو کردهههه؟ (با عصبانیت)
*:آروم حالا چیزی نشده که که اینجوری داری شلوغش میکنی
ا/ت:م...ن.(با مکث)
تهیونگ:بابااا
*:خفه حتما تقصیر خودتم بوده که روز اول مدرسه از یه دختر اینجوری کتک خوردی
+:ا/ت یه نیشخندی زد که یهو دید کسی گوششو گرفته
آره درسته جونگ کوک بود
یونا:اوپاااااا
«پارت ۳»
+:اون لحظه معاون از دفتر اومد بیرون و اون وضعیت و دید
معاون:شما ها دارین دارین چیکار میکنین؟؟
چند دقیقه بعد...
ا/ت:آقای کیم غلط کردم تروخدا به مامان و بابام زنگ نزنین(با التماس)
معاون:ا/ت دقیقا سال قبل هم با یه تازه وارد همین کارو کردی. کی قراره از این خشن بازیات دس برداری؟؟ مثلا دختری
ا/ت: آقای کیم حداقل به مامان و بابام زنگ نزنین ترو خدااااا
معاون:اون دفعه پدر و مادر اون دانش آموز خیلی بخشنده بودن که اجازه دادن بدون هیچ کاری بری تازه اگه مامان بابات نبودن اوضاع سخت تر میشد.
ا/ت:آقای کیم تروخدا به اوپام زنگ بزنین
معاون:انتظار داری از یه بچه ۱۶یا۱۷ساله بخوام بیاد اینجا
ا/ت:بخدا ۲۴سالشه و پلیسه.
معاون:واییی فقط بخاطر اینکه سال قبل شاگرد اول بود به اوپات زنگ میزنم
ا/ت:خیلییییی ممنونم
تهیونگ:انگار بلدی شیرین زبونی کنی. (خیلی آروم)
ا/ت:تو یکی ببند که تو این اوضاع رو راه انداختی.(خیلی آروم)
یک ربع بعد...
√:وایییییی پسر نازنینم صورت قشنگت چرا به این روز افتادههههه
تهیونگ:ماماننن
√:کی با صورت پسر من اینکارو کردهههه؟ (با عصبانیت)
*:آروم حالا چیزی نشده که که اینجوری داری شلوغش میکنی
ا/ت:م...ن.(با مکث)
تهیونگ:بابااا
*:خفه حتما تقصیر خودتم بوده که روز اول مدرسه از یه دختر اینجوری کتک خوردی
+:ا/ت یه نیشخندی زد که یهو دید کسی گوششو گرفته
آره درسته جونگ کوک بود
یونا:اوپاااااا
۲۰.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.