تو مال منی. (پارت ۴)
#You'r_mine❤️🩹🫂✨
Part:4✨
#تو_مال_منی❤️🩹🫂✨
پارت:4✨
-هه توی لعنتی..
_اینجا چیکار میکنی آقای جئون جونگکوک؟
-اومدم ا.تو ببینم اینم به تو ربطی داره؟
_اون دیگه زن منه تو حق نداری نزدیکش بشی.
-نظرت چیه از خودش بپرسی ک دوس داره مال کی باشه؟
_به هر حال زن منه چه بخوای و چه نخوای
-هه چه حرومزاده.. ا.ت کجاس؟؟[عصبی]
_چرا باید بگم؟
-یا میگی یا میکشمتو خودم پیداش میکنم..
_نمیگم سعی کن منو بکشی[خندا]
جونگکوک میخواست اول او را بترساند و بعد به اون حمله کند.
بحاطر همین رو به تهیونگ گفت:
-اگه میفهمیدی هم بابات و هم مامانی و کل باندتو یک نفره زدم رو هوا فک نمیکردم باز همینو بگی[پوزخند]
-چی؟؟(شکه)
-چیشد میبینم خیلی شوکه شدی آقای کیم..
جونگکوک راست میگفت او کل باند تهیونگ را یک نفره کشته بود.
تهیونگ در شک خیلی بدی با سر میبرد و دهانش قفل کرده بود.
نمیتوانست چیزی بگوید.
جونگکوک بعد از اینکه مطمئن شده بود که تهیونگ در شک غرق شده است به طرف او حمله کرد و مشت محکمی به صورتش زد.
تهیونگ گفت:
_ای عوضی جنده.
-چقد فشاری شدی کیم تهیونگ.
"ویو ا.ت"
چشمامو باز کردم.
صدای تفنگ میومد.
توی ماشین تهیونگ بودم.
خواستم درو باز کنم که دیدم در ماشین قفله.
شیشه رو دادم پایین.
دیدم اونطرف جونگکوک و تهیونگ دعوا گرفتن و به تفنگ کشی رسیده.
حالا چیکار کنم؟
بلایی سرش نیاد
با فکرم زد از پنجره ماشین برم بیرون.
با کلی بدبختی از ماشین اومدم بیرون.
دیدم تهیونگ میخواد چاقو رو فرو کنه تو شکم جونگکوک.
داد زدم:
+جونگکوگ مراقب باش.
ولی دیر شد.
تهیونگ چاقو رو کرده بود تو شکم جونگکوک.
دوییدم سمتشون.
+جونگکوک؟؟
-ا.ت؟
+خوبی؟[نگران]
یهو تهیونگ جونگکوک رو هل داد و دستمو کشید و میدویید.
+ولم کن عوضیی[داد]
دیدم جونگکوگ ام دارع پشت سر من میدوه
سعی کردم خودمو بکشم ولی زور اون از من بیشتر بود.
جونگکوک با سرعت بیشتری میدویید.
تفنگشو طرف تهیونگ گرفت و.....
[ادامه دارد...]
Part:4✨
#تو_مال_منی❤️🩹🫂✨
پارت:4✨
-هه توی لعنتی..
_اینجا چیکار میکنی آقای جئون جونگکوک؟
-اومدم ا.تو ببینم اینم به تو ربطی داره؟
_اون دیگه زن منه تو حق نداری نزدیکش بشی.
-نظرت چیه از خودش بپرسی ک دوس داره مال کی باشه؟
_به هر حال زن منه چه بخوای و چه نخوای
-هه چه حرومزاده.. ا.ت کجاس؟؟[عصبی]
_چرا باید بگم؟
-یا میگی یا میکشمتو خودم پیداش میکنم..
_نمیگم سعی کن منو بکشی[خندا]
جونگکوک میخواست اول او را بترساند و بعد به اون حمله کند.
بحاطر همین رو به تهیونگ گفت:
-اگه میفهمیدی هم بابات و هم مامانی و کل باندتو یک نفره زدم رو هوا فک نمیکردم باز همینو بگی[پوزخند]
-چی؟؟(شکه)
-چیشد میبینم خیلی شوکه شدی آقای کیم..
جونگکوک راست میگفت او کل باند تهیونگ را یک نفره کشته بود.
تهیونگ در شک خیلی بدی با سر میبرد و دهانش قفل کرده بود.
نمیتوانست چیزی بگوید.
جونگکوک بعد از اینکه مطمئن شده بود که تهیونگ در شک غرق شده است به طرف او حمله کرد و مشت محکمی به صورتش زد.
تهیونگ گفت:
_ای عوضی جنده.
-چقد فشاری شدی کیم تهیونگ.
"ویو ا.ت"
چشمامو باز کردم.
صدای تفنگ میومد.
توی ماشین تهیونگ بودم.
خواستم درو باز کنم که دیدم در ماشین قفله.
شیشه رو دادم پایین.
دیدم اونطرف جونگکوک و تهیونگ دعوا گرفتن و به تفنگ کشی رسیده.
حالا چیکار کنم؟
بلایی سرش نیاد
با فکرم زد از پنجره ماشین برم بیرون.
با کلی بدبختی از ماشین اومدم بیرون.
دیدم تهیونگ میخواد چاقو رو فرو کنه تو شکم جونگکوک.
داد زدم:
+جونگکوگ مراقب باش.
ولی دیر شد.
تهیونگ چاقو رو کرده بود تو شکم جونگکوک.
دوییدم سمتشون.
+جونگکوک؟؟
-ا.ت؟
+خوبی؟[نگران]
یهو تهیونگ جونگکوک رو هل داد و دستمو کشید و میدویید.
+ولم کن عوضیی[داد]
دیدم جونگکوگ ام دارع پشت سر من میدوه
سعی کردم خودمو بکشم ولی زور اون از من بیشتر بود.
جونگکوک با سرعت بیشتری میدویید.
تفنگشو طرف تهیونگ گرفت و.....
[ادامه دارد...]
۳.۹k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.