ارباب و برده...پارت ۳۹
🍷ارباب و برده🍷
پارت_39
ویو ا/ت:بعد از چند دقیقه آروم شدم و کوک شمارهی اون دختر رو گرفت و گزاشت رو اسپیکر... بلافاصله جواب داد....
(علامت کوک: + علامت دختره _ )
_ الو ددی ...
+چی میخوای ؟
_چرا جوابمو نمیدادی؟
+ عوضی این پیام ها چیه که داده بودی ها،؟!
_ خب دوس دالم (لوس)
+ دخترهی هرزه رفیقم دید فکر کرد با توعه جن//ده تو رابطهم
_ خب دوس دارم همه فک کنن مال منی ... بعد اگه دختری بخواد بهت نزدیک بشه این پیام هارو ببینه دیگه سمتت نمیاد...
+ کارتو بگو؟
_ خب پنجشنبه ی آینده یه پارتی به مناسبت پیوند داداشم و زن داداشم میگیرم ... دوس دارم توهم باشی...
+ خداحافظ
_ میای یا نه؟
+ باید از دوست دخترم اجازه بگیرم...
_ خب باشه اونم بیار ... هرجور راحتی ولی خوشحال میشم بیای اوپا
+ کار دیگه ای نداری؟
_ نه .. فعلا بای
* تلفن رو قطع کرد*
کوک: خب بیب دیدی که ....
ا/ت: ببخشید بهت شک کردم....
کوک: اشکال نداره بیب هر کس دیگه ای هم بود شک میکرد خب....
ا/ت: این دختر خالت کیه؟
کوک: مگه یادت نیست؟
ا/ت: باید یادم باشه؟
کوک: میدلای رو یادت نیست؟
ا/ت: این میدلای بوووود؟
کوک: آره
ا/ت: پارهش میکنم حالا بشین و نگاه کن...
کوک: خودت تنهایی؟؟!
ا/ت: ارع ... بلایی سرش بیارم دیگه حتی با اسم کوچیک صدات نزنه
کوک: وای یادم باشه عصبانیت نکنم خانم جئون!( خنده )
ا/ت: عه داری مسخرهم میکنی؟🥺
کوک: خب آخه تو با این حجم از کیوتی مگه پاره کردنم بلدی؟!.
ا/ت:باشه تو باور نکن .. بهش نشون میدم...
کوک:بخوابیم بیب؟
ا/ت: پیش هم؟
کوک: یه جوری میگی پیش هم انگار تا حالا بغلم نخوابیدی( تک خنده)
ا/ت: باشه...
کوک: تو دراز بکش من چراغ رو خاموش میکنم ....
..
{پایان}
پارت_39
ویو ا/ت:بعد از چند دقیقه آروم شدم و کوک شمارهی اون دختر رو گرفت و گزاشت رو اسپیکر... بلافاصله جواب داد....
(علامت کوک: + علامت دختره _ )
_ الو ددی ...
+چی میخوای ؟
_چرا جوابمو نمیدادی؟
+ عوضی این پیام ها چیه که داده بودی ها،؟!
_ خب دوس دالم (لوس)
+ دخترهی هرزه رفیقم دید فکر کرد با توعه جن//ده تو رابطهم
_ خب دوس دارم همه فک کنن مال منی ... بعد اگه دختری بخواد بهت نزدیک بشه این پیام هارو ببینه دیگه سمتت نمیاد...
+ کارتو بگو؟
_ خب پنجشنبه ی آینده یه پارتی به مناسبت پیوند داداشم و زن داداشم میگیرم ... دوس دارم توهم باشی...
+ خداحافظ
_ میای یا نه؟
+ باید از دوست دخترم اجازه بگیرم...
_ خب باشه اونم بیار ... هرجور راحتی ولی خوشحال میشم بیای اوپا
+ کار دیگه ای نداری؟
_ نه .. فعلا بای
* تلفن رو قطع کرد*
کوک: خب بیب دیدی که ....
ا/ت: ببخشید بهت شک کردم....
کوک: اشکال نداره بیب هر کس دیگه ای هم بود شک میکرد خب....
ا/ت: این دختر خالت کیه؟
کوک: مگه یادت نیست؟
ا/ت: باید یادم باشه؟
کوک: میدلای رو یادت نیست؟
ا/ت: این میدلای بوووود؟
کوک: آره
ا/ت: پارهش میکنم حالا بشین و نگاه کن...
کوک: خودت تنهایی؟؟!
ا/ت: ارع ... بلایی سرش بیارم دیگه حتی با اسم کوچیک صدات نزنه
کوک: وای یادم باشه عصبانیت نکنم خانم جئون!( خنده )
ا/ت: عه داری مسخرهم میکنی؟🥺
کوک: خب آخه تو با این حجم از کیوتی مگه پاره کردنم بلدی؟!.
ا/ت:باشه تو باور نکن .. بهش نشون میدم...
کوک:بخوابیم بیب؟
ا/ت: پیش هم؟
کوک: یه جوری میگی پیش هم انگار تا حالا بغلم نخوابیدی( تک خنده)
ا/ت: باشه...
کوک: تو دراز بکش من چراغ رو خاموش میکنم ....
..
{پایان}
- ۲۶.۴k
- ۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط