part:¹⁶
part:¹⁶
تهیونگ: اممم مزه شکلات میده
یونا:*خنده* خیلی خب برو اونور
تهیونگ و یونا داشتن صبحونه میخوردن که خدمتکار اومد
خدمتکار: ببخشید مزاحم شدم ارباب
تهیونگ: چی میخوای؟
خدمتکار: می چا خانوم ارباب هانول کارتون دارن
یونا: بامن؟
خدمتکار: بله
تهیونگ: خیلی خب میاد تو برو
خدمتکار: چشم
خدمتکار رفت
یونا: یعنی باهام چیکار داره
تهیونگ: نمیدونم
یونا: خب من برم
تهیونگ: باشه
یونا رفت سمت اتاق هانول در زد
تق تق تق
هانول: بیا داخل
یونا: صبح بخیر
هانول: صبح بخیر... بشین
یونا نشست
هانول: تهیونگ بهت گفت که مین سو ازدواج همرو تعیین میکنه
یونا: بله گفته
هانول: مین سو میخواد تهیونگ با یکی از دختراش ازدواج کنه.
یونا: میدونم منم به تهیونگ گفتم میخوام ازاین جا برم
هانول: نه لازم نیست از این جا بری فقط باید یه جوری با تهیونگ ازدواج کنی که هیچ کس نفهمه
یونا: چجوری؟
هانول: یه قرار نامه ازدواج تعیین میکنم امضاش کنی
یونا: باشه
هانول: بیا اینم از قرار نامه خودت امضا کن من امضای تهیونگم میگیرم
یونا: چشم
یونا قرار نامه رو امضا کرد
ادامه دارد...
تهیونگ: اممم مزه شکلات میده
یونا:*خنده* خیلی خب برو اونور
تهیونگ و یونا داشتن صبحونه میخوردن که خدمتکار اومد
خدمتکار: ببخشید مزاحم شدم ارباب
تهیونگ: چی میخوای؟
خدمتکار: می چا خانوم ارباب هانول کارتون دارن
یونا: بامن؟
خدمتکار: بله
تهیونگ: خیلی خب میاد تو برو
خدمتکار: چشم
خدمتکار رفت
یونا: یعنی باهام چیکار داره
تهیونگ: نمیدونم
یونا: خب من برم
تهیونگ: باشه
یونا رفت سمت اتاق هانول در زد
تق تق تق
هانول: بیا داخل
یونا: صبح بخیر
هانول: صبح بخیر... بشین
یونا نشست
هانول: تهیونگ بهت گفت که مین سو ازدواج همرو تعیین میکنه
یونا: بله گفته
هانول: مین سو میخواد تهیونگ با یکی از دختراش ازدواج کنه.
یونا: میدونم منم به تهیونگ گفتم میخوام ازاین جا برم
هانول: نه لازم نیست از این جا بری فقط باید یه جوری با تهیونگ ازدواج کنی که هیچ کس نفهمه
یونا: چجوری؟
هانول: یه قرار نامه ازدواج تعیین میکنم امضاش کنی
یونا: باشه
هانول: بیا اینم از قرار نامه خودت امضا کن من امضای تهیونگم میگیرم
یونا: چشم
یونا قرار نامه رو امضا کرد
ادامه دارد...
۷.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.