فیک بی تی اس پارت ۷ فصل ۲
راوی ویو:
ماه ها گذشت هر روز بیشتر عاشق هم میشدن
تا اینکه یه روز ته جون همه چیو فهمید
(علامت ته جون×)
×وایسا..وایسا چییی؟؟؟؟؟
€ارهه ته جونن اصلا نمیدونیی منشیش اینقدرر خوشگلهه کوکم بهترین شخصی که میتونسته رو برا خودش انتخاب کرده
×چی میگی هیونجین ؟؟ گفتی اسم دختره چیه؟؟
€ا/ت
×(یه عکس نشونش میده)
×اینو میگی؟؟
€اره همینه تو از کجا میشناسیش؟
×لعنتی(از اتاق رفت بیرون)
(به ا/ت رنگ زد)
+به بههه سلام ته جونن چه خبرر چی شده به من زنگ زدی؟؟
×ا/ت تو با کسی قرار میزاری؟؟
+امم به تو ربطی داره؟؟
_ا/تتتتت با کیی داری حرف میزنیی بیا فیلممونو ببینیییمم
×پس قرار میزاری...
+اره ولی فکر نمیکنم به تو ربطی داشته باشه!
×ا/ت ما باهم بودیم!!
+اره بودیم ولی الان چی؟؟خیلی وقته بهم زدیم !
×تو یا مال منی یا هیچ کس دیگه منتظر باش ا/ت خانم منتظر باش
(قطع کرد)
ا/ت ویو:
از اونجایی که ته جونو میشناسم ...میدونم تهدیدش الکی نبود...اون..اون قطعا میخواد یکاری کنه...
_ا/ت؟چیزی شده؟چرا ...رنگت پریده قشنگم؟؟
+بغضم ترکید و گفتم
کوک..ته جون...فهمیده ما باهمیم...
_که چی؟؟
+اون..اون یه بلایی سرمون میاره
_هیچی نمیشه ا/ت
تا الان کلیی اتفاقو پشت سر گذاشتیم اینم پشت سر میزاریم باشه؟؟
+ب..ب...باشه..*و پرید بغل کوک
~۲ ماه بعد~
ته جون ویو:
توی تمام این مدت منتظر فرصت بودم که بالاخره امروز پیداش کردم
کوکو توی خیابون دیدم اروم رفتم پشت سرشو دیدم با ا/ت داره حرف میزنه و برای ساعت ۹ توی رستوران .... باهاش قرار گذاشت
بعد حلقه ای از توی جیبش درو رد و نگاش کرد اروم با خودش گفت
_امروز بهش درخواست میدم...
وقتی گوشیشو خواست بزاره تو جیبش از دستش افتادو اون نفهمید
خب گوشیشو برداشتم
رمز داشت کاملا معلومه رمز چیه تاریخ تولد ا/ت که اونم سادس
و قفل گوشیش باز شد
به ا/ت پیام دادمو ازش خواستم به جای ساعت ۹ ساعت ۸ اونجا باشه و بعد پیاممو از طرف خودم پاک کردم و گوشی رو همونجا روی زمین گذاشتم
چند دقیقه بعد کوک اومد و پیداش کردو بردش
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
ماه ها گذشت هر روز بیشتر عاشق هم میشدن
تا اینکه یه روز ته جون همه چیو فهمید
(علامت ته جون×)
×وایسا..وایسا چییی؟؟؟؟؟
€ارهه ته جونن اصلا نمیدونیی منشیش اینقدرر خوشگلهه کوکم بهترین شخصی که میتونسته رو برا خودش انتخاب کرده
×چی میگی هیونجین ؟؟ گفتی اسم دختره چیه؟؟
€ا/ت
×(یه عکس نشونش میده)
×اینو میگی؟؟
€اره همینه تو از کجا میشناسیش؟
×لعنتی(از اتاق رفت بیرون)
(به ا/ت رنگ زد)
+به بههه سلام ته جونن چه خبرر چی شده به من زنگ زدی؟؟
×ا/ت تو با کسی قرار میزاری؟؟
+امم به تو ربطی داره؟؟
_ا/تتتتت با کیی داری حرف میزنیی بیا فیلممونو ببینیییمم
×پس قرار میزاری...
+اره ولی فکر نمیکنم به تو ربطی داشته باشه!
×ا/ت ما باهم بودیم!!
+اره بودیم ولی الان چی؟؟خیلی وقته بهم زدیم !
×تو یا مال منی یا هیچ کس دیگه منتظر باش ا/ت خانم منتظر باش
(قطع کرد)
ا/ت ویو:
از اونجایی که ته جونو میشناسم ...میدونم تهدیدش الکی نبود...اون..اون قطعا میخواد یکاری کنه...
_ا/ت؟چیزی شده؟چرا ...رنگت پریده قشنگم؟؟
+بغضم ترکید و گفتم
کوک..ته جون...فهمیده ما باهمیم...
_که چی؟؟
+اون..اون یه بلایی سرمون میاره
_هیچی نمیشه ا/ت
تا الان کلیی اتفاقو پشت سر گذاشتیم اینم پشت سر میزاریم باشه؟؟
+ب..ب...باشه..*و پرید بغل کوک
~۲ ماه بعد~
ته جون ویو:
توی تمام این مدت منتظر فرصت بودم که بالاخره امروز پیداش کردم
کوکو توی خیابون دیدم اروم رفتم پشت سرشو دیدم با ا/ت داره حرف میزنه و برای ساعت ۹ توی رستوران .... باهاش قرار گذاشت
بعد حلقه ای از توی جیبش درو رد و نگاش کرد اروم با خودش گفت
_امروز بهش درخواست میدم...
وقتی گوشیشو خواست بزاره تو جیبش از دستش افتادو اون نفهمید
خب گوشیشو برداشتم
رمز داشت کاملا معلومه رمز چیه تاریخ تولد ا/ت که اونم سادس
و قفل گوشیش باز شد
به ا/ت پیام دادمو ازش خواستم به جای ساعت ۹ ساعت ۸ اونجا باشه و بعد پیاممو از طرف خودم پاک کردم و گوشی رو همونجا روی زمین گذاشتم
چند دقیقه بعد کوک اومد و پیداش کردو بردش
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
۵.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.