عروسکم

پارت : ۴۷
ته : خفه شو عوضی تا نزدم له ات کنم
جویی : اما اما
تهیونگ زنگ زد وکیلش و هماهنگ کرد فردا طلاق بگیرن
جویی : نمیتونی طلاقم بدی
ته : فکر کردی بابات خوشحال میشه بفهمه دخترش خیانتکاره تازه این کارت قراره بره تو اخبار حالا بشین و نگاه کن
جویی : نه....(جیغ بنفش)
_____

{فردا صبح}

جنی : رفتم باشگاه و داشتم دکوراسیون و عوض میکردم که تهیونگعلی زنگ زد
(بعد از سلام علیک)
ته : امشب میشه خونه بمونی
جنی : خوب چرا؟
ته : میخوام شب تو خونت تلفنی حرف بزنیم
جنی : باشه شب و خالی میکنم
ویو جنی :
یکم عجیب نبود
_________

خونه رزی :

رزی : جیمییییییی
جیم: چیشده ؟؟؟؟
رزی : ببین چی کشیدم
جیمی : ببینم
رزی : در دادان(نقاشی رو میزارم)
جیمی: این و میشه بدی من ؟
رزی : نوچ ، میخوام ببرم بزارم تو گالریم
جیمی : ای بابا ، خیل خوب
رزی : هی شکلات میخوری؟
جیم : نه گیلاس میخوام
رزی : الان فصل گیلاسه؟
جیمین لباشو گذاشت رو لبای رزی و شروع کرد به مک های ریز زدن رزی هم همراهی کرد
جیمی : من همیشه گیلاس دارم
رزی لبخند زد و ادامه دادن
------------
ویو جیسو :
صبح بعد از صبحونه خوردن با خواهرم تاکسی گرفتم و رفتم سمت خونه و در و باز کردم و رفتم داخل اول فکر کردم جین رفته سرکار اما بعد فهمیدم نرفته و تو تخت خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم قشنگ معلوم بود تا نصف شب بیدار بوده چون گوشیش و کنارش دیدم رفتم نشستم رو تخت و گوشیش و برداشتم و وارد گوشی شدم و دیدم داشتهپیام های قبلیمونو میخونده لبخندی صدا دار زدم و بیشتر سمت جین رفتم و با انگشتام سعی داشتم مو اش را از چشمش کنار بزنم که یهو دستمو گرفت و خودش و روم انداخت (روش خیمه زد اما اروم)
جین : به به ببین کی انجاس
جیسو : خنک تو بیدار بودی؟
جین : اره قشنگم
جیسو : صبحونه خوردی
جین : اره ، تو خوردی؟
جیسو : خوردم بابا نگران نباش
جین لباش و نزدیک لبای جیسو میکنه
جین : اجازه هست ؟
جیسو دستشو میندازه دور گردن جین و خودشو میاره بالا تقریبا ۲ یا ۳ میلی متر لباشون از هم فاصله داشت
جیسو : اجازه ما دست شماست شوهری
جین با کلمه شوهری دیگه تاقت نمیاره و شروع به گاز های ریز گرفتن از لبای جیسو میکنه
________
لیسا : کوکککککککک
کوک : چته
لیسا : از تو درخواست شده مدل برند بشم
کوک : ها؟
لیسا : خنگکم بیا نزدیک
کوک امد نزدیک و لیسا شروع به بوسیدنش کرد
لیسا : بالاخره موفق شدی ، مدل شدی
کوک : اخجوننننننننننننن
کوک : بیا بغلم
لیسا پرید بغل جونگکوک
-------------
شب خونه جنی =

ویو جنی :
تقریبا ساعت نه و نیم شب بود دیگه صبرم تموم شد و زنگ زدم به تهیونگ بعد ۱۴ بار تماس دیگه از نگرانی داشتم میمردم که زنگ در خورد با سرعت رفتم
در و باز کردم و دیدم

جنی : ت...ته..ته..تهیونگ
ته : سلام عروسک
راوی : جنی بیهوش شد

نیم ساعت بعد=

ته : جنی جنی
دیدگاه ها (۶)

عروسکم

عروسکم

عروسکم

عروسکم

دختر جهنمی

دختر جهنمی

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط